۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

عیسی مسیح در انجیل مقدس

من و پدرم خدا يکی هستيم. يوحنا ۱۰-۳۰

پدر در وجود من است و من در وجود او. يوحنا۱۰-۳۸

هر که مرا ببيند ٫ خدای پدر را ديده است. يوحنا۱۴-۹

تمام بزرگی وجلال پدرم خدا از آن من است. يوحنا ۱۶-۱۵

پدر آسمانی همه چيز را به دست من سپرده است. متی۱۱-۲۷


درود بر
شما عزيزان



من مهد
ي حاجي پور 27 ساله ساكن سوئد هستم كه به مدت 7 سال در اين كشور زندگي ميكنم و اتفاقات زيادي در طول اين مدت در زندگي من افتاد كه باعث دگرگوني عجيبي در زندگي من شد, من در سال 2002 به سوئد امده و قبل از ان در ايران سكونت داشتم ولي در پي 20 سال زندگي ام در ايران هيچ وقت ازمسلمان بودنم و از اسلام و از اعمال مربوط به ان خوشم نمي امد ولي هيچ وقت نميتونستم اين موضوع رو به خانواده و به دوستانم بازگو كنم.
...........................................................................

تا اينكه به سوئد امدم در
سن 20 سالگي به همراه خانواده ام, و طي اين 7
سال با ورود به سوئد با پيدا كردن دوستان زيادي كه مسيحي بودند و با رفتن
به كليسا و شركت در مراسمشان هر چه بيشتر با اين دين شيرين
اشنا ميشدم.

ولي متئاسفانه با داشن خانواده اي مقيد و مذهبي راجع به اسلام هميشه در
عذاب بودم و حتي در اينجا سوئد هم نميتونستم عقيده ام رو بهشون بگم ولي

اينطوري هم نميشد زندگي كرد من بايد راه خودم رو در زندگي دنبال ميكردم ,

..........................................................................

و اين موضوع تا 4 ماه پيش ادامه داشت(اكتبر 2009 ) تا كه يك روز كه در راه
بازگشت به خانه بودم , اتفاقي شگفت انگيزي در زندگي ام افتاد كه باعث
دگرگوني در زندگي ام شد,
كليسائي در مسير راهم بود كه ناخوداگاه با ديدن ان به سوي ان روانه شدم و
در انجا با صحبت با يكي از كاركنان كليسا انقدر فضاي روحاني و عرفاني
زيباي در من ايجاد شد كه تا انموقع هيچگاه چنين احساسي را نداشتم ,

و با
توجه به فضاي فكري كه از قبل داشتم و با گرايش فراواني كه ازاغاز امدنم به
سوئد براي تغيير دينم داشتم در نهايت دين خود را به مسيحيت تغيير دادم و

به عيسئ مسيح ايمان اوردم.
..........................................................................

البته اين رويداد در گير عواقبي در زدگي من شد از جمله ترد شدن از خانواده
كه از زماني كه متوجه اين موضوع شدند كه من تغيير دين داده ام برخورد
شديدي با من كردند و به من گفتند كه ديگر در اين خانواده جايي ندارم و
بايد خانواده را ترك كنم,
اين رويداد تائثير زيادي در من گذاشت از جمله اينكه با
واقعيت جاوداني زندگي اشنا شدم و از تاريكي گمراهي و بريشان خاطري كه قبل
از ايمان اوردنم به عيسئ مسيح با اون زندگي مي كردم رها شدم و با ايمان

اوردنم به زندگي جاوداني كه عيسئ مسيح در انجيل هم از ان سخن مي گويد

ميرسيدم.
.............................................................................

شايد باورتون نشه, ولي در نام عيسئ مسيح دعا كنيد و هر نيت و خواسته اي كه

داريد از او بخواهيد مطمئن باشيد كه به نيت خودتون خواهيد رسيد.




هر روز براي شخص مسيحي، روز هيجان‌انگيزي خواهد بود به شرطي كه پر شدن از روح‌القدس را تجربه كند و هر

لحظه از زندگي خود را در اختيار او بگذارد. كتاب مقدس به ما مي گويد كه سه نوع انسان وجود دارد:


1- انسان نفساني
(كسي كه مسيح را نپذيرفته است)
< اما انسان نفساني امور روح خدا را نمي‌پذيرد زيرا كه نزد او جهالت است و آنها را نمي‌تواند فهميد زيرا كه حكم آنها از روح مي‌شود> ( اول قرنتيان 2 : 14



2- انسان روحاني
(كسي كه بوسيله روح‌القدس كنترل و تقويت مي شود)
< ليكن شخص روحاني در همه چيز حكم مي‌كند . . . > ( اول قرنتيان 2 : 15

3- شخص جسماني
(كسي كه مسيح را قبول كرده است، اما زندگي پيروزمندانه‌اي ندارد چون كه براي داشتن يك زندگي پيروزمندانه به كار و كوشش خود توكل دارد)


............................................................................

عيسي مسيح: تنها راه نجات و رستگاري

ما بر اثر گناه، به مرگ محكوم شديم. ليكن خدا، فرزند يگانه خود را فرستاد تا به جاي ما جان بدهد. مسيح، مانند پلي، بر روي درّه‌اي كه ما را از خدا جدا مي‌سازد، قرار گرفته است.

ما به وسيله اين پل، با خدا ارتباط پيدا مي‌كنيم و آمرزش گناهان خود را به دست مي‌آوريم. يحيي درباره عيسي چنين شهادت مي‌دهد: <اينك برّه خدا كه گناه جهان را بر مي دارد.> (يوحنا 1: 29)


ویژگیهای ایمان داران حقیقی


ویژگی های ایمانداران حقیقی به مسیح و کسانی که مسیح را به طور حقیقی خدمت می کنند بسیار زیاد است ولی ما فقط به چند مورد از آن اشاره می کنیم.شاگردان حقیقی مسیح در روز قیامت بسیار فرق با شاگردانی که فکر می کنند شاگردان مسیح هستند دارند،اگر به انجیل متی7ـ22و23مراجعه کنیم اینطور می خوانیم که در روز قیامت عدهای نزد عیسی می آیند و می گویند:"خداوندا،خداوندا،آیا به نام تو نبوت نکردیم؟ آیا به ذکر نام تو دیوها را بیرون نکردیم؟وبه نام تو معجزات نکردیم؟آنگاه به آنان خواهم گفت:من هرگز شما را نشناختم،از من دور شوید،ای بدکاران"اگر در این آیات دقت کنیم می فهمیم که کسانی که نزد مسیح می آیند باحالتی طلبکارانه ومغرور به سمت او می آیند و طوری با مسیح صحبت می کنند که گویی مسیح به آنها بدهکار است.حال اگر انجیل متی25ـ31تا40 را بخوانیم میبینیم که عیسی کسانی را به پادشاهی خدا می خواهد که به نظر خود هیچ کاری انجام ندادند.وباحالت روحانی و فروتنانه به مسیح می گویند:ما اصلاً کاری انجام ندادیم بلکه به وظیفه ی خود عمل کردیم.اگر حالات این دو گروه را در نظر بگیریم در مییابیم که هیچگاه شاگردان مسیح مغرور نیستند و در مقابل کاری که انجام می دهند چیزی از خداوند نمی خواهند اما کسانی که شاگرد مسیح نیستند خود را مغرور و حالتی بر خود دارند که فکر میکنند از بقیه مردم بالاتر هستند و در مقابل کاری که انجام می دهند چیزی از خداوند می خواهند.یکی دیگر از ویژگی های شاگرد مسیح این است که خود را می آزماید،به طوری که در دوم قرنتیان13ـ5 می خوانیم که خود را بیازمایید تا بفهمید که شاگرد مسیح هستید یا نه. ویژگی دیگر شاگرد مسیح این است که مانند برگزیدگان و دعوت شدگان خدا زندگی می کند همانطور که در اول پطرس1ـ10 می خوانیم.شاگرد مسیح ویژگی دیگری دارد آنهم اینکه به خوبی زندگی می کند تا همه از اعمال او به مسیح ایمان بیاورند و مسیح را بشناشند همانطور که خداوند در لوقا6-44فرموده است هر درخت از میوه اش شناخته می شود.ویژگی دیگر شاگرد مسیح این است که برادر و تمام افراد را دوست دارد همانگونه که در اول یوحنا2ـ10میخوانیم:هرکه برادر یا خواهر خور را دوست بدارد در نور زندگی میکند و باعث لغزش خود و دیگران نمی شود.شاگرد مسیح هیچگاه نمی گوید که من خدا را انتخاب کرده ام بلکه می گوید خدا مرا نجات داده است،همانگونه که در افسسیان 2ـ8 میخوانیم.شاگرد میح ویژگیهای دیگری دارد که چند مورد از آنها در یعقوب2ـ14،یعقوب2ـ19واول یوحنا2ـ4 نوشته است.به امید روزی که همه به مسیح ایمان حقیقی دشته باشند

.............................................................
†آمین†


نبرد روحانی و رشد کلیسا


از طريق دعا، تمامی قدرتها بر شيطان به مسيحيان عطا شده است.
توسط خون عيسی مسيح بر روی صليب، شيطان مغلوب شده ليکن به ما ( فرزندان خدا )، اين قدرت داده شده است که او را در نـام عيسی مسيح ارواح شرير اخراج کنيم.
برخی افراد، ميگويند که ارواح شرير، در زمان عيسی، فعالتر بودند ولی امروزه اينطور نيست. باوجود اين، من اين روزها ديوها را بيش از هر وقت ديگری در زندگيم، می بندم و اخراج ميکنم. هنگاميکه عيسی مسيح فرمود: «توبه کنيد زيرا ملکوت خدا نزديک است». اوهمچنين ديوها را اخراج مينمود. او به ما فرموده است که اينکار را بکنيم. يکی از فرمانهای آخر او به ما، فرزندانش، اين بود که ديوها را اخراج کنيم.
مرقس باب شانزدهم آيه هفده تا نوزده ،" به ايمانداران اين نشانه های قدرت داده خواهد شد. آنها با ذکر نام من ديوها را بيرون خواهند کرد، بزبانهای تازه سخن خواهند گفت، اگر مارها را بگيرند ويا زهر بخورند به ايشان آسيبی نخواهد رسيد، دست های خود را بر مريضها خواهند گذاشت و آنها شفا خواهند يافت." عيسی خداوند، پس از اينکه با آنها صحبت کرد به عالم بالا برده شد و به دست راست خدا نشست . ارواح شرير دشمن پادشاهی خداوند هستند .آنها بر آنند ، که بکشند ، بدزدند و نابودکنند . ما بايد خود را ازتمام نفوذهای شرير در زندگی مان پاک سازيم . ما بايد اين ارواح شرير را در نام عيسی مسيح ببنديم و موظّف هستيم به روح القدس آزادی عمل بدهيم.
خادمی که قبل از انجام خدمت، ديوها را بيرون ننمايد، در کار خدمت خود به موانع برخورد خواهد کرد.

.................................................................

مادر جواني از بچه خود سوال كرد آيا مي‌داند كليسا چيست يا خير؟ بچه با تبسمي پاسخ داد: < بلي, مادر كليسا جايي است كه خدا در آن جا زندگي مي‌كند.>
البته برداشت اين بچه مبني بر اين كه خدا در يك مكان خاص و محدود مادي زندگي مي‌كند, اشتباه است. با وجود اين در گفته او مفهوم عميقي نهفته است. بلي, البته خدا در كليسا يعني در جمع همه كساني كه به عيسي ايمان دارند و او را به عنوان نجات‌دهنده و خداوند خود پذيرفته‌اند, زندگي مي‌كند.
كليسا به مفهوم وسيع كتاب مقدسي آن بدن عيسي به شمار مي‌آيد يعني مجموعه همه ايمانداران به عيسي از همه دنيا و در همه اعصار, كه توسط خون ريخته شده عيسي مسيح وحضور قيام كرده او به هم وابسته مي‌باشند.
ما در اجتماعات محلي نقش مهمي را در بدن مسيح ايفا مي‌كنيم. خدا مي‌خواهد كه ما با يكديگر كار كنيم تا بدن مسيح يعني كليسا بتواند خدمت موثرتري براي ديگران ارائه دهد.
در ضمن كليسا يگانگي روح‌القدس نيز محسوب مي‌شود. گرچه گاهي اختلافات تعليمي گروه‌هاي مسيحي را از هم جدا مي‌كنند ولي در اين واقعيت كه عيسي تاوان گناهان ما را با مرگ خود بر روي صليب پرداخت كرده و اين كه او از مردگان قيام كرده تا ما بتوانيم با خدا صلح كنيم, با هم متحد شده‌اند.
خدمت كليسا يك خدمت جهاني است. وقتي كه عيسي خدمت زميني خود را به پايان رسانيد به كليسا حكم كرد تا مژده انجيل را به همه دنيا برساند. ما با در ميان گذاشتن ايمان خود با ديگران به تحقق اين فرمان ماموريت عظيم كمك مي‌كنيم.
..............................................................



صدها سال قبل از تولد عيسي،كتب مقدسه نبوت انبياي اسرائيل را در مورد ظهور وي به ثبت رسانيدند. عهد عتيق كه به وسيله اشخاص بسياري در طي مدت 1500 سال نگاشته شده است, شامل 300 نبوت در مورد آمدن وي مي‌باشد. تمامي اين جزئيات و همچنين تولد معجزه آسا, زندگي عاري از گناه, معجزات بسيار, مرگ و قيام او تماماً به واقعيت پيوستند. زندگي‌اي كه عيسي زيست, معجزاتي كه او كرد, سخناني كه او گفت, مرگش بر روي صليب, قيام او, عروج او به آسمان، همه اين اصل را بيان مي‌كنند كه او تنها يك انسان نبود, بلكه بيش از يك انسان بود. عيسي اعلام نمود كه "من و پدر يك هستيم، هيچ كس نزد پدر جز به وسيله من نمي‌آيد". (يوحنا 14: 6)

.............................................................................

سوال: پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی به چه معنی است؟

جواب: آیا تا به حال عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ شخصی خود پذیرفته اید؟ قبل از پاسخ به این پرسش، بهتر است معنی کلمات کلیدی آن، یعنی "عیسی مسیح"، "نجات دهنده"، و "شخصی" را شرح دهیم تا پرسش واضح تر شود.

عیسی مسیح کیست؟ بسیاری از مردم بر این باورند که عیسی مسیح یک شخص نیکوکار، یک معلم برجسته، و حتی یک پیامبر خداست. بطور یقین این اعتقادات در رابطه با مسیح صحّت دارند، ولی به تنهائی نمیتوانند شخصّیّت واقعی او را بازگو کنند. کتابمقدس میفرماید که عیسی تجسّم خداست؛ یعنی خدا جسم انسانی به خود گرفت و انسان شد (یوحنا 1:1 ، 14). خدا به این جهان آمد تا ما را تعلیم دهد، شفا بخشد، اصلاح کند، بیامرزد، و برای ما بمیرد! عیسی مسیح خداست؛ او خداوندی است که بر همه چیز حاکمیّت مطلق دارد. آیا شما این عیسی را در قلب خود پذیرفته اید؟

نجات دهنده یعنی چه؟ و چرا ما احتیاج به یک نجات دهنده داریم؟ کتابمقدس خاطرنشان می سازد که همۀ ما مرتکب گناه و اعمال شرارت بار شده ایم (رومیان 10:3ـ18). به خاطر ارتکاب گناه، همۀ ما مستحّق غضب و داوری الهی هستیم. تنها مجازات عادلانه برای گناهی که بر علیه خدای ابدی مرتکب شده ایم، تنبیه ابدی می باشد (رومیان 23:6 ؛ مکاشفه 11:20ـ25). به همین دلیل است که ما احتیاج به نجات دهنده داریم.

عیسی مسیح به این جهان آمد و به جای ما مُرد. مرگ عیسی مسیح، به عنوان خدائی که جسم بشری پوشیده بود، جریمۀ گناهان ما را بطور کامل و بی نقص پرداخت نمود (دوم قرنتیان 21:5). مسیح مُرد تا جریمۀ گناهان ما را پرداخت نماید (رومیان 8:5). او در واقع این قیمت را به جای ما پرداخت کرد. قیام عیسی از مردگان ثابت نمود که مرگ او برای پرداخت جریمۀ سنگین گناهان ما کافی بود. به همین دلیل او تنها نجات دهندۀ ماست (یوحنا 6:16 ؛ اعمال 12:4). آیا شما به مسیح به عنوان نجات دهندۀ خود ایمان دارید؟

آیا عیسی مسیح نجات دهندۀ "شخصی" شما می باشد؟ بسیاری از مردم تصور می کنند که مسیحیّت یعنی به کلیسا رفتن، انجام یک سِری سُنَن مذهبی، و اجتناب از برخی گناهان خاص! درحالی که مفهوم واقعی مسیحیّت بسیار متفاوت می باشد. مسیحیّت حقیقی، یک رابطه است؛ رابطه ای شخصی با عیسی مسیح. پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی یعنی اینکه شما شخصاً به عیسی مسیح ایمان و اعتماد داشته باشید. هیچکس نمی تواند به واسطۀ ایمان دیگران نجات یابد. هیچکس قادر نیست با انجام یک سری اعمال خاص نجات یابد. تنها راه نجات این است که شما شخصاً عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، و اعتماد داشته باشید که مرگ وی بر صلیب جریمۀ گناهان شما را پرداخت کرد و قیامش حیات ابدی شما را تضمین نمود (یوحنا 16:3). آیا مسیح نجات دهندۀ شخصی شماست؟

اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید. "خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."

................................................................

عیسی مسیح فرزند محبوب پدر آسمانی









او عیسی است.پادشاه اسرائیل...

اوست که به خاطر گناهان ما جان خود را داد و خونش ریخته شد.

تا بلکه هر که به او ایمان می اورد ، گناهانش بخشوده میگردد و میتواند به ملکوت خداوند را یابد.

اینســـــت محبت عظیم خداونـــــــــــــــد.

هللــــــــــویــــــــــــــاه

جلال بر نام خداوندمان عیسی مسیح

محبت و جلال خداوند با شما باشد.

..............................................................

چگونه میتوانم درگیر فلسفه های پوچ و بیهوده نشوم؟

در زندگی همۀ ما نقطۀ خاصی از یک ناحیه وجود دارد که نه یک بار، بلکه چندین و چندبار در آن شکست خورده ومی خوریم.

و نتیجۀ به بار آمده از آن اینست که؛ در خود احساس دلسردی ونا امنی و گاهی اوقات هم احساس افسردگی می کنیم.

به عبارت ساده تر، انسانها هر نوع ناملایماتی را که نتیجۀ به بار آمده از شکست درآن یک ناحیه بخصوص میباشد را تجربه می کنند.

در کولسیان باب 2 : 1 - 10پولس راه حلی دربارۀ آنچه که از آن صحبت می کنیم ارائه می دهد و در این عبارت ویژه، او همچنین شیوه ای بیان می کند که من و شما باید در آن زندگی مسیحی خود را تحکم بخشیم.

آن اشتباهی که مرتکب می شویم چه می باشد؟

نگاه کنید به کولسیان باب دو آیه یک تا ده، از آیۀ یک آن را بخوانیم.

بیاد آورید که پولس این رساله را مخاطب به ایمانداران کولسی می نویسد، چرا که در آن کلیسا، اقسام گوناگونی از فلسفه های بیهوده و پوچ ترویج داده می شد.

هر کجا که پولس کلیسایی بنا می کرد، شخصی با نوعی از الهیات متفاوت، سعی می کرد بر آن کلیسا رخنه نموده و ایجاد سردرگمی و اغتشاش نماید.

با وجود اینکه پولس این کلیسا را بنا نکرده بود، این رساله را خطاب به آنها می نویسد.

1: « پس می خواهم بدانید که بخاطر شما و کسانی که در لائودیکیه هستند، و برای همۀ آنان که روی مرا ندیده اند، چه مجاهده ای دارم.»

2: « تا دلگرم شده، در محبت متحد گردند، و از همۀ غنای فهم و درکی کامل برخوردار گشته، راز خدا یعنی مسیح را بشناسند،»

3: « که در او همۀ گنجهای حکمت و معرفت نهفته است.»

4: « این را می گویم تا هیچ کس شما را با استدلالهای فریبنده گمراه نسازد.»

5: « زیرا هر چند در جسم از شما دورم، لیکن در روح با شما هستم و از مشاهدۀ نظم و ایمان پایدارتان به مسیح شادمانم.»

6: « پس همانگونه که مسیح عیسای خداوند را پذیرفتید، در او سلوک کنید، »

7: « در او ریشه گیرید و بنا شوید، و همانگونه که تعلیم یافتید، در ایمان استوار شده، لبریز از شکرگزاری باشید.»

8: « به هوش باشید که کسی شما را با فلسفه ای پوچ و فریبنده اسیر نسازد، فلسفه ای که نه بر مسیح، بلکه بر سنت آدمیان و اصول ابتدایی این دنیا استوار است.»

9: « زیرا اولوهیت با همۀ کمالش به صورت جسمانی در مسیح ساکن است، »

10: « و شما در او، که همۀ ریاستها و قدرتها را سر است، از کمال برخوردار گشته اید.»

مشاهده می کنید که در آیۀ 6 او می گوید: «.. در او سلوک نمایید.»

منظور او از گفتن سلوک در او چه می باشد؟

پاسخ این پرسش؛ سلوک در ایمان است.

« سلوک در ایمان، داشتن و لذت بردن از یک رابطه ای شخصی با عیسی مسیح است که منتهی و منجر به گذاردن اعتماد خود در او در هر جنبه و شرایطی از زندگی می شود.»

این به سادگی به این معناست که من به او در تمامی شرایط اعتماد خواهم کرد تا هرآنچه که برایم خوب، بهترین و هر آنچه که برایم درست و صحیح باشد را در هر لحظه ای از زمان، بدون هیچ استثناییی انجام دهم.

بنابراین زمانی که پولس می گوید: « چنانچه که خداوند عیسی مسیح را [ به عنوان نجات دهندۀ خود ] پذیرفته اید، پس در او سلوک نمایید.»

او دارد به این نکته اشاره می کند که تنها نجات یافتن و اعتماد کردن بر او در نجات کافی نیست، بلکه سلوک روزانۀ ما باید رفتاری از ایمان باشد.

این همانند وارد شدن از درب می باشد و این همان کاری است که بسیاری از مردم انجام می دهند.

آنها بوسیلۀ ایمان وارد درب نجات می شوند و درست در همان جا می ایستند. واز آن پس، مابقی، اعمال ایشان است. این عملی نخواهد بود! چرا که او از ما می خواهد که در ازای همه چیز و نه فقط بخاطر نجاتمان، به او اعتماد کنیم.

بنابراین پولس می گوید: « همانگونه که خداوند عیسی مسیح را پذیرفته اید، پس در او سلوک نمایید.»

بنابراین، تنها اعتماد کردن به خداوند عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده کافی نیست.

از این رو هیچ ضمانتی وجود ندارد که اگر به او به عنوان نجات دهندۀ خود اعتماد کرده باشید، قطعاً در ایمان سلوک خواهید کرد.

در هیچ جای کتاب مقدس، کلام خدا نمی گوید که در برداشتن یک زندگی مسیحی و سلوک نمودن در خداوند و اعتماد کردن به او آسان و ساده است.!

زمانی که مسائل بر طبق میل من پیش روند، اعتماد کردن بر او، و داشتن یک توافق میان من و او بسیار آسان خواهد بود. لیکن زمانی که سختی، معضلات، آزمایش، دگرگونی و مشکل فرا رسند، آنگاه اعتماد کردن به او آسان نخواهد بود.

زمانی که او می گوید: « این آن چیزی است که از تو می خواهم انجام دهی، »

و ما آن را نمی خواهیم انجام دهیم، و همچنین توانایی خود در انجام آن را نمی توانیم مشاهده کنیم و نیز مسیر خود را به روشنی و وضوح نمی توانیم ببینیم، هنگامی که او می گوید: « فقط بر من اعتماد کن، فقط بر من اعتماد کن! » در این زمان است که میزان اعتماد و توکل ما مورد آزمایش واقع خواهد شود.

بنابراین پولس می گوید: « همانگونه که شما به مسیح برای نجاتتان اعتماد کرده اید، و یا همانگونه که به او به عنوان خداوند زندگیتان اعتماد نموده اید، پس در او سلوک نمایید

این گسترش و توسعۀ ارتباطی با او در ایمان است.

در ایمان سلوک نمایید. یعنی اینکه؛ با او چنان رابطه ای داشته باشید که بتوانید تحت هر شرایطی از زندگیتان اعتماد خود را بر او قرار دهید.

اگر این اتفاق بیفتد؛ چنانچه که او می گوید، لازم است که شما از طریق او خوراک خود را بگیرید و در او ریشه دوانید و بر روی این پی، ساختمانی مستحکم بنا کنید و در او ثابت شوید.

همچنین در کلام خدا تعلیم گیرید و همواره تمایل و سپاسگزاری خود را به او ابراز نمایید.

بنابراین می خواهم توجه کنید که این به سرعت اتفاق نمی افتد زیرا یک ساختمان به طور آنی و لحظه ای بنا نمی شود.

یک ساختمان در ابتدا پی اش افکنده می شود و برای تمام شدن نیازمند انجام کار بر روی آن است.

به همین گونه در زندگی مسیحی، اگر من و شما می خواهیم در ایمان سلوک نماییم، باید دعا کردن، خواندن کتاب مقدس و تفحص کردن در کلام خدا را بیاموزیم.

باید خداوند را خدمت کرده، او را بپرستیم و عطایای روحانی خود را بکار گرفته و در جهت کار خداوند و در شراکت شهادت خود وقف نماییم.

چرا که می بینید؛ اگر هر چه بیشتر آنچه را که می شنوید در میان گذارید، به همان میزان بهتر آن را خواهید فهمید.

در این صورت چنانچه که تعلیم خدا را در میان می گذارید، شگفت زده خواهید شد و هر چه بیشتر آن را به دیگران بگویید به همان اندازه بیشتر خود آن را فرا خواهید آموخت.

وآن به گونه ای است که گویی بخشی و جزئی از شما شده و هر چه بیشتر آن را در میان می گذارید، به همان میزان بخشی از وجود شما می شود.

اگر با شخصی صحبت کنید، با شخصی که به عنوان مثال، با شما موافقت نمی کند، ممکن است با خود بگویید: « دلیل اینکه نمی خواهم ایمان خود را در میان بگذارم اینست که این شخص با من موافقت نمی کند.» این پاسخ نیکویی به مسله نیست.

آنچه را باید بدانید این است که آن چیزی را که در قلب خود دارید نتیجۀ کار خدا در زندگی شما ست و این وظیفۀ شماست که نتیجۀ ببار آمده را با دیگران در میان گذارید، حتی اگر آن شخص با شما مخالفت نماید نیز نباید عکس العمل او شما را آزرده ساخته و برنجاند.

آنچه که این شراکت به بار می آورد اینست که شما را در ازای آنچه که بدان ایمان دارید و اینکه چرا به آن ایمان دارید، بیشتر و بیشتر مورد آزمایش قرار می دهد.

دفعۀ بعدی که شخصی با شما موافقت نمی کند، آنچه که اتفاق می افتد این خواهد بود که کمی مقاومتر و مستحکم تر خواهید شد.

چرا؟.. به این دلیل که در ایمانتان بیش از قبل، تثبیت شده و استوار خواهید گشت.

بنابراین، پولس می گوید: « همانگونه که خداوند عیسی مسیح را پذیرفته اید، پس در او سلوک نمایید.»

اگر می خواهید در این نوع از زندگی سلوک نمایید، زندگی که بهترین شکل از آن نوع می باشد، چنانچه که او می گوید، لازم است که شما تغذیه کردن از او، بنا کردن بر پی او، و تثبیت شدن در او را عادت زندگی خود گردانید.

و نکته ای که بسیار بسیار مهم و حائز اهمیت میباشد این است که، او به ما هشداری می دهد.

به این توجه کنید. به آیه 8 دقت نمایید، جایی که او می گوید: 8 « به هوش باشید [ این به آن معناست که مواظب باشید.] که کسی شما را با فلسفه ای پوچ و فریبنده اسیر نسازد، فلسفه ای که نه بر مسیح، بلکه بر سنت آدمیان و اصول ابتدایی این دنیا استوار است.»

اگر ما به واقع در مسیح سلوک نمائیم همۀ ذهن و افکار ما را مسیح پر خواهد نمود و تمامی نواحی ضعیف را در زندگیمان قوت بخشیده و هرگز طعم شکست را نخواهیم چشید.

................................................................

اگر عیسی مسیح به دنیا نمی آمد، چه می شد؟














آیا این سوال را از خود کرده اید؟ گروهی از تاریخ شناسان کتابی را تحت عنوان: تاریخ دوباره تدوین شده به بررسی اوضاع جهان بدون اتفاق افتادن بعضی وقایع تاریخی پرداختند تا ببینند اگر دنیا بدون بعضی وقایع اتفاق افتاده بود، چگونه می شد.

1- اگر عیسی مسیح بدنیا نمی آمد هیچ " خدا با ما" یی نمی بود.
انسانها پیوسته در جستجوی خدا بوده اند و ما مسیحیان این خدا را در عیسی مسیح یافتیم. خدا به میان ما آمد. در تولد مسیح خدا خود را به انسان نشان داد. وارد تاریخ بشر شد. عیسی مسیح در کتاب مقدس معروف به پسر داود، پسر خدا و پسر انسان می باشد. همه اینها نشان دهنده این است که خدا وارد جهان خاکی ما شده تا خود را به ما بشناساند و به ما بگوید که ما برای او اهمیت داریم. عیسی مسیح با بدنیا آمدنش به ما بر هر نوع محدودیت و ضعف پیروزی بخشید، چون او خودش با همه این کشمشکها روبرو شد و پیروز شد و راه را برای پیروزی ما نیز باز کرد.

2- اگر عیسی مسیح بدنیا نیامده بود پیروزی وجود نمی داشت.
اگر عیسی مسیح بدنیا نیامده بود، نجات از گناهان برای ما آماده نمی شد.(اشعیاء 53)
اگر عیسی مسیح نمی آمد، شیطان ما را نابود می کرد.(اول یوحنا 8:3)
اگر عیسی مسیح به این دنیا پا نمی گذاشت، ما نمی توانستیم حیات ابدی را تجربه کنیم(یوحنا 16:3)
اگر عیسی مسیح نمرده بود، شرارت در دنیای ما بجای خداوند پیروز می شد. (اشعیاء 6:9)

3- اگر عیسی مسیح بدنیا نیامده بود شفا و رهایی برای ما آماده نمی شد.(متی 16:8و17)
عیسی مسیح با آمدنش بدنیا برای ما مژده شفا و رهایی را آورد. تمام خدمت عیسی مسیح نشان می دهد که او شفا دهنده و رهاننده است. او می تواند ما را از هر درد و مرضی شفا ببخشد و ما را از اسارتها و زخمهای کهنه مان رهایی ببخشد.

4- اگر عیسی مسیح بدنیا نیامده بود، امیدی برای جهان وجود نمی داشت.
عیسی مسیح با آمدنش بر جهان خاکی ما، شادی و امید پرجلالی را به ارمغان آورد. (اول پطرس 3:1و4)
اگر مسیح به این جهان خاکی پا نمی گذاشت و برای گناهان ما جان نمی داد و سه روز پس از مرگش زنده نمی شد، امروز ما امیدی برای حیات ابدی نداشتیم. در حقیقت می خوردیم، می خوابیدیم، کار می کردیم و می مردیم و همه چیز تمام می شد. این تمام زندگی ما می شد. ولی مسیح با آمدنش برای ما امیدی پرجلال به ارمغان آورد، که حیات جاودانی وجود دارد و ما می توانیم آن را از هم اکنون تجربه کنیم. بعضی می پرسند آیا کسی از آن دنیا آمده تا به ما خبر دهد دنیای دیگری نیز وجود دارد. آمدن عیسی مسیح به زمین خاکی ما این مژده را برای همه انسانها دارد که بلی، عیسی مسیح از آسمان به زمین آمد و او به ما خبر داد که آسمان وجود دارد و اجر و پاداش ایمانداران با او می باشد.

5- بدون تولد عیسی مسیح کلیسایی وجود نمی داشت. کلیسا نور و نمک جهان است و بدون تولد عیسی مسیح کلیسا نیز متولد نمی شد. کلیسا دستها و پاها و گوشها و چشمان مسیح می باشد. اگر کلیسا در جهان نبود، محبت مسیح چگونه به جهان پر از ظلم و خشونت نشان داده می شد. چه کسی به فکر فقرا و محتاجان می شد.

..............................................................................

چگونه می توان مسیحی شد و نجات وحیات جاودانی یافت؟















مسيحی شدن، انجام يک سری مراسم خاص مذهبی و يا پيوستن به يک دين جديد نمی‌باشد. رفتـن به کليسا و انجام يک سری مراسم و تشريفات خاص مذهبی، بخودی خود، باعث مسيحی شدن کسی نمی‌شود. مسيحی شدن، به معنای برقرار گشتن يک رابطه و مشارکت حقيقی و خالص و شخصی، با خدا می‌باشد که خالق کل کائنات و ما انسانها است.

برطبق کلام خدا درانجيل شريف، رساله به روميان فصل سوم، آيه ٢٣ "همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا محرومند،". آدم و حوا، اجداد انسان، متأسفانه از خدا نافرمانی کرده و مرتکب گناه شدند و بهمين علت، گناه وارد نسل بشر شد وهمه را آلوده ساخت. اين موضوع را می‌توانيم در همه انسان‌ها مشاهده کنيم چون ما ذات و طبيعتی گناه‌آلود داريم و در افکار و سخنان و اعمال خود گناه می‌کنيم. کلام خدا، در رساله به روميان، فصل ششم، آيه ٢٣ می‌فرمايد: "زيرا مزدی که گناه می‌دهد موت است، . . ." و موت يعنی جدايی از خدا. چون خدا قدوس و پاک است و نمی‌تواند گناه را تحمل کند، با وجود عشق و محبتی که او نسبت به انسان دارد، رابطه و مشارکت و دوستی با انسان را رد می‌کند. انسان گناهکار، با وجود گناهان خود، نمی‌تواند به حضور خدای قدوس و پاک راه يافته و با او رابطه و مشارکت داشته باشد. ضمناً، انسان گناهکار با اعمالش که از ذات و دل آلوده به گناه او بيرون می‌آيد، نمی‌تواند خدا را خشنود بسازد مگر اينکه گناهانش آمرزيده شده و دل و وجودش از گناه پاک گردد.

خدا همچنين عادل است و گناه را بدون مجازات نمی‌گذارد. گناهکار به خاطر گناه، هرچه که باشد، خواه آنچه که اراده و خواست خدا بوده وانجام نداده و يا آنچه خواست خدا نبوده و انجام داده، در داوری به حق خدا محکوم و مجازات خواهد شد. بله، گناه، رابطه ما را با خدا از بين برده و مثل دره‌ای که در ميان دو کوه قرار دارد، جدايی در بين خدا و انسان بوجود آورده است. انسان گناهکار و محکوم به هلاکت، برای برقرار شدن رابطه‌اش با خدا، احتياج به نجات دهنده دارد يعنی شخصی که انسان را از گناه و نتايج شوم آن نجات داده و مثل پلی او را به خدا متصل کند.

در مورد نجات دهنده، خوب است بدانيم که اولاً، او بايستی کاملاً بی‌گناه و پاک باشد يعنی هم در ذات و هم در فکر و کلام و عمل، بدون گناه باشد. پس، نجات دهنده انسان، نمی‌تواند از نسل بشری باشد که آلوده به گناه است. بايد توجه داشت که نطفه عيسی مسيح، نجات دهنده بشريت، از انسان گناهکار در رحم مريم باکره قرار نگرفت بلکه براساس کتابمقدس: مريم، مادر عيسی، از روح القدس حامله شد (متی ١: ١٨ و ٢٠). عيسی مسيح، نجات دهنده بشر، نه فقط ذات و طبيعتی مقدس و بدون گناه داشت، بلکه هيچگاه در زندگی خود مرتکب گناهی نشد. در انجيل عيسی مسيح، در باره اين نجات دهنده بی‌همتا می‌خوانيم: "او هيچ گناه نکرد، و فريبی بر زبانش يافت نشد" (اول پطرس ٢: ٢٢). "ما به چنين کاهن اعظمی نياز داشتيم، کاهنی قدوس، بی‌عيب، پاک، جدا از گناهکاران، و فراتر از آسمانها" (عبرانيان ٧: ٢٦). دوماً، نجات دهنده انسان، بايد بتواند جريمه گناه ما را با خون و مرگ خود بپردازد، يعنی او بجای ما انسان‌ها مجازات گناهان ما را قبول کرده و بعوض ما بميرد. براساس کتاب مقدس، " زيرا جان هر موجودی در خون اوست و من خون را به شما داده‌ام تا برای کفاره جانهای خود، آن را بر روی قربانگاه بپاشيد. خون است که برای جان کفاره می‌کند" (لاويان ١٧: ١١). " . . . خود مسيح يک بار برای هميشه به خاطر گناه بشر مرد، يعنی يک شخص بی‌گناه در راه گناهکاران مرد تا ما را به حضور خدا بياورد . . ." (اول پطرس ٣: ١٨). " خون مسيح چقدر بيشتر انسان را پاک می‌گرداند، او خود را به عنوان قربانی کامل و بدون نقص به وسيله روح جاودانی به خدا تقديم کرد. خون او وجدان ما را از اعمال بيهوده پاک خواهد کرد تا ما بتوانيم خدای زنده را عبادت و خدمت کنيم"
(عبرانيان ٩: ١٤)

...............................................................................


نام خداوند من عیسی مسیح است


او تنها مالک آسمان و زمین ست


قدوس و بی همتا مهربان ترین ست


هر جا که باشم همراه من ست


اول و آخر تمام حرفهای من ست


هر جا که بنگرم او را می بنیم


با دیدن قدرتش حیران می شوم


او را عاشقانه دوست می دارم


پادشاه قلبم


عیسی مسیح است !


من او را می ستایم او منجی من است


بر روی صلیب برایم جان داده ست


درهای جاودانی را برایم گشوده ست


مرا از چنگ مرگ رهانیده


تنها راه نجات


عیسی مسیح است !


آمین

.................................................................

شخصاً مسيح را بشناسيد

در اين جزوه چهار نكته تشريح گرديده است. با مطالعه اين چهار نكته, مي‌توانيم با مبداء آفرينش يعني خدا, ارتباط معنوي برقرار نماييم و با نقشه الهي در مورد سرنوشت بشر, آشنا شويم.

نكته اول - خداوند شما را دوست دارد.
خداوند شما را دوست دارد و مي‌خواهد كه شما بوسيله ارتباط روحاني با او، به سعادت و نيكبختي نائل گرديد. خداوند مي‌فرمايد:
< با محبت ازلي تو را دوست داشتم، از اين جهت تو را به رحمت جذب نمودم. > (ارميا31 :3)
< زيرا خدا جهان را اينقدر محبت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه بر او ايمان آورد، هلاك نگردد، بلكه حيات جاوداني يابد.> (يوحنا 3 : 16)

(References contained on this Home Page are from the Bible and should be read in context wherever possible.)

نقشه خدا براي بشر
نقشه خدا براي بشر اين است كه انسان به حضور خداوند بازگشت نمايد و با او ارتباط معنوي برقرار كند و از لطف الهي مستفيض گردد و آرامش و حيات جاوداني به دست آورد.
مسيح مي‌فرمايد:
< من آمدم تا ايشان حيات يابند و آن را زيادتر حاصل كنند.> (يوحنا 10:10)
< حيات جاوداني اين است كه تو را خداي واحد حقيقي، و عيسي مسيح را كه فرستادي، بشناسند.> (يوحنا 17 :3)

چرا اغلب مردم دنيا از داشتن چنين حياتي محرومند؟

زيرا...

نكته دوم- مشكل انسان: گناه
انسان به علت سرپيچي از احكام الهي، از فيض حضور او محروم شده است.
<مزد گناه، موت (جدايي روحاني) است.> (روميان 6 : 23)
<خطاياي شما در ميان شما و خداي شما، حائل شده است و گناهان شما روي او را از شما پوشانيده است. > ( اشعيا 59 : 2 )
گناه چيست؟
خدا، انسان را آفريده تا محبت خود را به او نشان دهد. اما انسان تحت تاثير تمايلات نفساني، راه خود را از خدا جدا كرد. اين حالت تمرّد و سركشي و يا بي‌اعتنائي نسبت به ميل و اراده الهي، در اصطلاح كتاب مقدس، گناه ناميده مي‌شود. (روميان 1 : 18 - 21 و اشعيا 53 : 5 - 6 )
چه كساني گناه كرده‌اند ؟
<همه گناه كرده‌اند و از جلال خدا، قاصر مي‌باشند.> (روميان 3 : 23)
عواقب گناه چيست؟
احساس تقصير و گناه، موجب ايجاد احساس پوچ بودن و عدم رضايت از زندگي مي‌گردد. انسان فطرتاً براي رسيدن به حقيقت و كسب كمال روحاني، به طور دائم در تلاش است و مي‌كوشد از راه ثواب يا نيكوكاري و اخلاق و معرفت فلسفي، به اين هدف برسد. ولي با وجود همه كوششها، به دليل عدم درك صحيح و پي نبردن به علت اصلي يعني گناه، به نتيجه نرسيده است.

نكته سوم، يگانه پاسخ اين مسئله را به ما مي‌دهد.

نكته سوم - عيسي مسيح:تنها راه رسيدن به خدا.

مسيح، موعود يگانه خدا و تجلّي وحدت خدا و انسان است. (اول يوحنا 5: 20 )

شخصيتي بي‌نظير

عيسي كيست؟ -1

< من راه و راستي و حيات هستم. هيچكس نزد پدر (خدا) جز به وسيله من نمي‌آيد.> (يوحنا 14: 6 )

ادعايي بي‌نظير

عيسي چه گفت؟ -2

او به خاطر گناهان بشر بر روي صليب قرباني گرديد. (اول قرنتيان 15: 3-4؛ عبرانيان 10: 12؛ اول پطرس 3: 18 )

فداكاري بي‌نظير

عيسي چه كرد؟ -3

او قادر است همه كساني را كه بوسيله او به حضور خدا مي‌آيند، كاملاً و براي هميشه نجات بخشد، زيرا او تا به ابد زنده است و براي آنان شفاعت مي‌كند.> (عبرانيان 7: 25 )

اعطاي نجاتي بي‌نظير

عيسي براي شما چه مي تواند بكند؟ -4

ولادت بي‌نظير او از مريم باكره، زندگي سرشار از قدوسيّت و قدرت، قرباني شدن بر صليب به خاطر آمرزش گناه بشر، رستاخيز پيروزمندانه از مردگان و صعودش به آسمان، اين واقعيت را ثابت مي‌كند كه او يگانه منجي انسان است.

عيسي مسيح: تنها راه نجات و رستگاري

ما بر اثر گناه، به مرگ محكوم شديم. ليكن خدا، فرزند يگانه خود را فرستاد تا به جاي ما جان بدهد. مسيح، مانند پلي، بر روي درّه‌اي كه ما را از خدا جدا مي‌سازد، قرار گرفته است.

خدا











انسان

ما به وسيله اين پل، با خدا ارتباط پيدا مي‌كنيم و آمرزش گناهان خود را به دست مي‌آوريم. يحيي درباره عيسي چنين شهادت مي‌دهد: <اينك برّه خدا كه گناه جهان را بر مي دارد.> (يوحنا 1: 29)

ولي دانستن اين حقيقت ، به خودي خود كافي نيست.

نكته چهارم- تصميم شخصي

اگر شخصاً مسيح را به عنوان نجات‌دهنده خود بپذيريم:
الف- خدا را خواهيم شناخت.
ب- محبت الهي را دريافت خواهيم كرد.
پ- از اراده مقدس خدا آگاه خواهيم شد.
دستيابي به اين امور، مستلزم اين است كه :
1) گناهان خود را اعتراف نماييم و از آنها توبه كنيم.
2) اعتماد داشته باشيم كه به وسيله ايمان به مسيح، گناهان ما آمرزيده شده است؛ زيرا مسيح در راه ما فدا گرديد.
3) به مسيح تسليم شويم و محبت او را بپذيريم و از او به عنوان خداوند خود، اطاعت نماييم.
بخشش الهي
آمرزش گناه و برقراري ارتباط معنوي با خدا، فيض و لطف رايگان و عنايتي از جانب خود اوست كه به محض پذيرفتن مسيح، نصيب انسان مي‌گردد.
خدا راه رستگاري را مهيا نموده است ولي قبول يا رّد آن، به ميل و اراده آزاد انسان بستگي دارد. < به آن كساني كه او را قبول كردند، قدرت داد تا فرزندان خدا گردند؛ يعني به هر كه به اسم او ايمان آورد. > (يوحنا 1: 12 ؛ افسسيان 2: 8-9)

پذيرش مسيح بستگي به ميل قلبي ما دارد.
مسيح مي‌فرمايد: < اينك بر در ايستاده، مي‌كوبم. اگر كسي آواز مرا بشنود و دررا باز كند، به نزد او در خواهم آمد و با وي شام خواهم خورد و او نيز با من. > (مكاشفه 3: 20)
تنها داشتن اعتقاد عقلاني و يا احساسات پرشور درباره مسيح كافي نيست. بايد با تمام وجود، او را بپذيريم و به او تسليم شويم.

........................................................

تصاوير بعدي نمودار دو نوع زندگي است :

افرادي كه زندگي خودمحور دارند

ن- نفس بر زندگي فرمانروايي دارد
مسيح خارج از زندگي است. اداره امور زندگي در دستخودمان است و نتيجه-V آن نا اميدي و پاشيدگي امورمي‌باشد.


افرادي كه مسيح فرمانرواي زندگي آنها است:
ن- نفس از فرمانروايي بر زندگي معزول شده است
مسيح، فرمانرواي مطلق بر زندگي است. اداره امور-V زندگي خود را به دست خدا سپرده‌ايم و زندگي ما طبق نقشه و اراده او به پيش مي‌رود


كدام قلب نشاندهنده زندگي شما است ؟

مايليدكدام قلب ، نمايانگر زندگي شما باشد ؟


در ادامه راه رسيدن به مسيح خداوند, توضيح داده شده است.

راه رسيدن به مسيح خداوند

اكنون شما مي‌توانيد به وسيله دعايي كه از روي ايمان است ، مسيح را به زندگي خود دعوت كنيد. دعا ، يعني گفتگو با خدا. خداوند از آنچه در دل شما مي‌گذارد ، آگاه است. مهم نيست كه با چه كلماتي ، خواست خود را با او در ميان بگذاريد.

دعاي زير نمونه يك نيايش از روي ايمان است:

<اي مسيح خداوند به تو محتاجم. متشكرم كه براي آمرزش گناهان من بر روي صليب جان دادي. به گناهان خود اعتراف مي‌نمايم و توبه مي‌كنم. اينك قلب و وجود خود را گشوده‌ام. در آن نزول فرما و منجي من باش. تو را به خاطر آمرزش گناهانم سپاس مي‌گويم. تو فرمانرواي زندگي من باش و از من آن وجودي را بساز كه مطابق ميل و اراده تو باشد. آمين>

آيا مي‌توانيد با همين نيّت، با خداوند گفتگو كنيد؟ اگر چنين است، همين لحظه به حضور خداوند دعا كنيد. آنگاه مسيح، بر طبق وعده‌اش داخل زندگي شما خواهد شد. ولي اگر چنين نيست و اطمينان نداريد، به اين حقيقت توجه داشته باشيد كه خداوند مسئوليت اخذ تصميم را به عهده شما گذاشته است( يوحنا 3 : 18 ).

.............................................................

عيسي كيست؟

عيسي ناصري براي شما كيست؟زندگي شما در اين دنيا و در ابديت بستگي به پاسخ شما به اين پرسش دارد.

امروزه به هر كجاي دنيا كه برويد, با پيروان هر مذهبي كه صحبت نماييد, صرف‌نظر از اينكه چقدر نسبت به مذهب خويش متعهد مي باشند، اگر چيزي درباره تاريخ بدانند، بايد بپذيرند كه هرگز كسي مانند عيساي ناصري وجود نداشته است.

عيسي مسير تاريخ را تغيير داد. حتي تاريخ روزنامه صبحي كه در دست داريد گواه بر اين اصل مي‌باشد كه عيساي ناصري 2000 سال پيش بر روي زمين مي‌زيست.
B.C (ق. م) يعني قبل از مسيح و( A.D (Anno Domini يعني سالهاي خداوند.

پيشگويي ظهور عيسي

صدها سال قبل از تولد عيسي،كتب مقدسه نبوت انبياي اسرائيل را در مورد ظهور وي به ثبت رسانيدند. عهد عتيق كه به وسيله اشخاص بسياري در طي مدت 1500 سال نگاشته شده است, شامل 300 نبوت در مورد آمدن وي مي‌باشد. تمامي اين جزئيات و همچنين تولد معجزه آسا, زندگي عاري از گناه, معجزات بسيار, مرگ و قيام او تماماً به واقعيت پيوستند. زندگي‌اي كه عيسي زيست, معجزاتي كه او كرد, سخناني كه او گفت, مرگش بر روي صليب, قيام او, عروج او به آسمان، همه اين اصل را بيان مي‌كنند كه او تنها يك انسان نبود, بلكه بيش از يك انسان بود. عيسي اعلام نمود كه "من و پدر يك هستيم، هيچ كس نزد پدر جز به وسيله من نمي‌آيد". (يوحنا 14: 6)

زندگي و پيام او موجب تغيير مي‌گردد

هر گاه به زندگي و تاثير عيساي ناصري از ديد تاريخ نظري بيفكنيد،مشاهده خواهيد نمود كه حضور او و پيامش همواره در زندگي مردم واقوام باعث تغييرات بزرگي گرديده‌اند. هر جا كه تعاليم او تاثير خودرا بر جاي گذاشته، تقدس ازدواج، حقوق زنان، حق 5000راي، تاسيس مدارس و دانشگاهها جهت تحصيلات عاليه, وضع قوانين براي محافظت از كودكان، برچيده شدن برده‌داري و هزاران تغيير مفيد ديگر به زندگي‌هاي شخصي نيز به گونه‌اي برجسته تغيير يافته است. براي مثال، " ليوو والاس " يك ژنرال مشهور و نابغه در ادبيات، به عنوان يك ملحد شناخته شده بود. براي مدت دو سال، آقاي "والاس" مشغول مطالعه در برجسته‌ترين كتابخانه‌هاي اروپا و آمريكا بود. او در جستجوي اطلاعاتي بود تا به وسيله آنها مسيحيت را براي هميشه نابود سازد. هنگام نگارش دومين فصل كتابي كه او بدين منظور مي‌نوشت، گريه‌كنان در حالي كه زانو زده بود فرياد بر آورد : " عيسي ، اي خداي من و اي خداوند من" و اينچنين مسيح را يافت. با چنين مدرك محكم و غير قابل بحثي او ديگر نمي‌توانست خداوندي و پسر خدا بودن عيسي را انكار كند. بعدها " ليو والاس" كتاب "بنهور" كه يكي از بزرگترين رمانهاي قرن به زبان انگليسي است و داستان آن در دوران زيست مسيح اتفاق افتاده را به رشته تحرير درآورد. همينطور "سي.اس.لوئيس"، پروفسور دانشگاه آكسفورد انگلستان كه از عرفاي منكر وجود خدا بود و سالهاي متمادي الوهيت مسيح را انكار مي‌كرد نيز در صداقتي عقلاني پس از مطالعه عميق و گسترده براي يافتن دلايلي جهت اثبات الوهيت مسيح، پذيرفت كه عيسي همان خدا و منجي است.

خداوند، دروغگو، يا ديوانه؟

" لوئيس" در كتاب مشهورش به نام "مسيحيت صرف" اين جمله را بيان مي‌كند: "شخصي كه تنها يك انسان است و چيزهايي را مانند عيسي مي‌گويد نمي‌تواند يك استاد بزرگ اخلاق باشد".
او مي‌تواند يك ديوانه باشد- همطراز با مردي كه مي‌گويد خود يك تخم‌مرغ آبپز است- يا بايد شيطان مجسم جهنمي باشد.
شما بايد انتخاب كنيد. او يا پسر خدا بوده و هست يا يك مرد ديوانه يا چيزي بدتر از آن. شما يا مي‌توانيد او را يك ديوانه تلقي كنيد يا به پايش بيفتيد و او را خداوند خود خطاب نماييد. ولي خواهش مي‌كنم درباره او اين سخن بي‌معني را نگوييد كه او يك استاد بزرگ بشريت بود. او چنين بابي را براي ما نگشوده است.
عيسي مسيح براي شماكيست؟ زندگي شما بر روي اين جهان و در ابديت بستگي به پاسخ شما به اين پرسش دارد.
تمامي اديان توسط انسان پايه‌گذاري شده‌اند و بر پايه فلسفه‌هاي انساني، قوانين و ميزانهاي رفتاري استوار گرديده‌اند. اگر بنيانگزاران اين اديان را از قوانين و نحوه پرستش آنها خارج سازيد، شاهد تغيير كوچكي در آنها خواهيد بود.
ولي عيسي مسيح را از مسيحيت خارج نماييد، هيچ چيز ديگري باقي نخواهد ماند. مسيحيت كتاب مقدسي تنها فلسفه‌اي براي زندگي نيست و نه استانداردهاي اخلاقي براي اطاعت از مراسم مذهبي. مسيحيت واقعي بر پايهاي اساسي يعني رابطه‌اي شخصي با خداوند و منجي زنده و قيام كرده استوار مي‌باشد

بنيانگزار قيام كرده

عيساي ناصري بر روي صليب مصلوب شد، در قبري قرض شده دفن و در روز سوم از مردگان قيام نمود. مسيحيت در اين خصوص بينظير است.
هر گونه بحث در مورد اعتبار مسيحيت بستگي به اثبات قيام عيساي ناصري دارد.
در طي قرون متوالي عالمان بزرگ تصميم گرفته‌اند كه قيام او را به اثبات برسانند. آنها ايمان آورده و اكنون نيز ايمان دارند كه عيسي زنده است.
"سايمون گرينليف" متصدي حقوقي ثبت در مدرسه قانون هاروارد پس از مطالعه و تفحص درباره واقعه قيام كه توسط نويسندگان اناجيل به دست ما رسيده است، به اين نتيجه ميرسد كه "غير ممكن است آنها بتوانند بر عقايد خود مبني بر قيام نكردن عيسي از مردگان اصرار نمايند. حقايق نقل شده در اناجيل اين را اثبات مي‌نمايد كه اگر آنها اين اصل را نميفهمند و به آن اطمينان ندارند پس ساير اصول را نيز نخواهند فهميد".
"جان سينگلتون كپُلي " كه بعنوان يكي از مغزهاي حقوقي در تاريخ بريتانيا شناخته شده است چنين نظر مي‌دهد كه: "من بسيار خوب مي‌دانم كه مدرك و گواه چيست و اين را به شما ميگويم كه رويدادي مانند قيام هرگز قابل انكار نمي‌باشد".

دلايلي براي ايمان

قيام هسته مركزي ايمان يك مسيحي است. دلايل متعددي براي اين مسئله كه چرا كسي كه در مورد قيام مطالعه مي‌نمايد به واقعيت آن ايمان مي‌آورد، وجود دارد:

boatپيشگويي: ابتدا، عيسي خود پيشگويي كرد كه مرده و قيام خواهد نمود و مرگ و قيام او همان گونه اتفاق افتاد كه وي پيشگويي كرده بود. ( لوقا 18: 31-33 )

قبر خالي: دوم، قيام تنها پاسخ موجه براي قبر خالي اوست. اين داستان كتاب‌مقدسي نمايانگر قبري است كه بدن مسيح را در آن گذاشته و به وسيله سنگي عظيم مسدود و در احاطه سربازان رومي قرار گرفته بود.
اگر كسي ادعا مي‌نمايد كه عيسي نمرده بلكه ضعيف شده بود، پس نگهبانان و سنگ مي‌توانستند از فرار او جلوگيري نمايند- يا از هرگونه كوششي توسط پيروان او جهت آزاد ساختنش ممانعت بعمل آورند.
دشمنان عيسي هم بدن او را بر نمي‌داشتند زيرا گمشدن بدن او تنها موجب تشويق ايمان پيروانش در مورد قيام او مي‌شد.

ملاقاتهاي شخصي: سوم، قيام تنها پاسخ براي ظهور عيسي مسيح به پيروانش مي‌باشد. پس از قيامش عيسي حداقل ده بار به آناني كه او را مي‌شناختند و به مردم بسياري مثلاً 500 نفر در يك بار ظاهر شد. خداوند ثابت كرد كه اين ظاهر شدنها توهم نيستند زيرا او با آنها غذا خورد ، حرف زد و آنان او را لمس كردند. ( اول يوحنا 1:1)

تولد كليسا: چهارم، قيام تنها پاسخ مستدل براي شروع كليساي مسيحي ميباشد. كليساي مسيحي بزرگترين بنيادي است كه تاكنون در تاريخ جهان به وجود آمده است. قسمت اعظم محتواي موعظه در اولين جلسه اين كليسا در مورد قيام بود.
( اعمال 2: 14-36 ) بدون شك، كليساي اوليه آگاه بود كه قيام مسيح پايه و اساس پيامش مي‌باشد. دشمنان عيسي در واكنش به ايجاد كليسا مي‌توانستند در صورت داشتن بدن مرده عيسي به سادگي با ارائه آن در هر زمان شاگردان را از موعظه به قيام باز دارند ولي هرگز اينچنين نشد زيرا او بالفعل از مردگان قيام كرده بود.

زندگيهاي تغيير يافته: پنجم، قيام تنها دليل منطقي براي پاسخ در مورد زندگيهاي تغيير يافته شاگردان است. آنها پيش از قيامش او را ترك كردند، پس از مرگش گرفتار ترس و ياس شده بودند. آنها انتظار نداشتند كه عيسي از مردگان قيام نمايد. ( لوقا 24: 1-11 )
بعدها پس از قيامش و تجربه آنها در روز پنطيكاست، همين مردان و زنان مايوس و بيهدف با قدرت مسيح قيام كرده ، تغيير يافته و در نام عيسي مسيح جهان را شورانيدند. بسياري زندگي خود را به خاطر ايمانشان از دست دادند، ديگران به طور وحشتناكي تحت جفايا قرار گرفتند. شجاعت آنها و رفتارشان به خاطر درك اين مسئله بود كه آنها مجرميت خود را ميدانستند يعني ايمان به واقعيت قيام عيسي مسيح و اين اصلي ارزشمند براي مردن محسوب مي‌گشت.
در طي 40 سال كار با پيروان عقل و منطق در دنياي دانشگاهي، كسي را نديده‌ام كه درباره اين واقعه عميقاً مطالعه نموده باشد و الوهيت و قيام عيسي ناصري برايش اثبات نشده باشد و نپذيرد كه او پسر خدا و مسيح موعود است.
كساني هم كه ايمان ندارند خودشان صادقانه مي‌گويند كه من وقتي را براي مطالعه كتا‌ب‌ مقدسي و حقايق تاريخي درباره مسيح نگذاشته‌ام.

jesusandgirlخدايي زنده: به خاطر قيام عيسي، پيروان راستينش نه تنها به عنوان يك بنيانگزار مرده اخلاق به او نمي‌نگرند بلكه در رابطه‌اي زنده و شخصي با خداي زنده بسر مي‌برند. عيسي مسيح امروز زنده است و وفادارانه آناني را كه به او ايمان دارند و از او اطاعت مي‌نمايند بركت مي‌دهد.
در طي قرون متمادي بسياري عيسي مسيح و ارزش او را شناخته‌اند، و به جمع كساني كه جهان را تحت تاثير قرار داده‌اند، پيوسته‌اند.
فيلسوف و فيزيكدان فرانسوي "بلزپاسكال" درباره احتياج انسان به مسيح چنين مي‌گويد: " در قلب هر انساني خلاءاي وجود دارد كه تنها خداوند به وسيله پسرش عيسي مسيح مي‌تواند آن را پر سازد".

آيا شما مشتاق هستيد كه عيسي مسيح را به عنوان منجي زنده خود بشناسيد؟ همان گونه كه اين جمله نشان مي‌دهد، عيسي اشتياق فراوان دارد تا رابطه‌اي محبت‌آميز و شخصي را با شما آغاز نمايد. عيسي تمامي مقدمات لازم جهت اين كار را انجام داده است.

.............................................................................

خداوند شبان من است

من یک مسیحی هستم،با عشق مسیح خداوند می نویسم و به یادش،او محبت است و راستی و تنها راه نجات ما،من عاشقانه اورا می ستایم،من دیوانه وار اورا دوست می دارم!
ای خداوندی که در آسمانی نام مقدس تو گرامی باد ملکوت تو برقرار گردد .خواست تو آنچنان که در آسمان مورد اجراست بر زمین اجرا گردد .نان روزانه ما را امروز نیز به ما ارزانی دار .خطاهای ما را بیامرز چنانکه ما نیز آنان را که به ما بدی کرده اند می بخشیم .ما را از وسوسه ها دور نگاه دار و از شیطان حفظ فرما!زیرا ملکوت و قدرت و جلال تا ابد از آن توست آمین !

خداوند شبان‌ من‌ است‌؛ محتاج‌ به‌ هیچ چیز نخواهم‌ بود.

در مرتع‌های‌ سبز مرا می‌خواباند. نزد آبهای‌ راحت‌ مرا رهبری‌ می‌كند.

جان‌ مرا برمی‌گرداند و به‌ خاطر نام‌ خود به‌ راههای‌ عدالت‌ هدایتم‌ می‌نماید.

چون‌ در وادی‌ سایه موت‌ نیز راه‌ روم‌ از بدی‌ نخواهم‌ ترسید زیرا تو با من‌ هستی‌؛ عصا و چوب‌دستی‌ تو مرا تسلی‌ خواهد داد.
سفره‌ای‌ برای‌ من‌ به‌ حضور دشمنانم‌ می‌گسترانی‌. سر مرا به‌ روغن‌ تدهین‌ كرده‌ای‌ و كاسه‌ام‌ لبریز شده‌ است.‌
هرآینه‌ نیكویی‌ و رحمت‌ تمام‌ ایام‌ عمرم‌ در پی‌ من‌ خواهد بود و در خانه خداوند ساكن‌ خواهم‌ بود تا ابدالا´باد ...

............................................................................


مجسمه عیسی مسیح

مجسمه مشهوري که در برزيل در شهر Rio de Janeiro قرار دارد و بسياري از مردم آن را در تلويزيون ديده اند در حقيقت مجسمه مسيح منجي است. اين مجسمه در نوک کوه Corcovado قرار داشته و طول آن 710 متر است. مجسمه مذکور حالت ايستاده عيسي مسيح را در حاليکه دستان خود را کاملاً باز کرده است نشان مي دهد که اين حالت نشان دهنده پذيرش همه انسانها در آغوشش است. مجسمه عيسي مسيح نشانه برزيل است که امروزه شهرتي جهاني پيدا کرده است.
توريستهايي که از برزيل ديدن مي کنند حتماً به ديدن اين مجسمه نيز مي روند. دست چپ اين مجسمه به سمت شمال شهر Rio de Janeiro و دست راست آن به سمت جنوب شهر اشاره مي کند. مناظر بسيار جذابي را مي توان از آنجا مشاهده کرد که نفس را در سينه تماشاچي حبس مي کند. اين مناظر شامل شهر Rio، خليج، کوه Sugarloaf و ساحل رودخانه هاي Copacabana و Ipanema مي شود. علاقمندان به فوتبال نيز مي توانند منظره اي از استاديوم Maracana را مشاهده نمايند.

...........................................................................

" سپاس بر خدا، پدرخداوند ما عیسی مسیح که به لطف بزرگ خود به وسیله رستاخیز عیسی مسیح از مردگان تولد نو و امید زنده به ما بخشیده است." ( اول پطرس3:1).


عیسی مسیح به‌خاطر ما جان خود را داد و از مردگان برخاست تا ما بتوانیم حیات نو و زندگی تازه را بدست آوریم‌ .
عيسی مسيح به خاطر من و تو مصلوب شد. در قيام او از مردگان انسان نو تولد شد. در اين رابطه پولس رسول می فرمايد که:
»گرچه به علّت خطاهای خود مرده بوديم ما را با مسيح زنده گردانيد (از راه فيض خداست كه شما نجات يافته ايد.) « ( ا فسسيان 5:2).

پس قيام عيسی مسيح از مردگان در نجات انسان از ا هميت فوق العادۀ برخوردار است. بدون قيام عيسی مسيح از مردگان، تولد تازه یی وجود نمی داشت. دررساله اول قرنتیان می بینیم که پولس رسول می فرماید:
»اگر مسیح زنده نشده باشد، هم بشارت ما بی فایده است و هم ایمان شما.« ( اول قرنتیان 14:15)
این يک واقعیت تاريخی است که عيسی مسيح از مردگان قيام کرد و توسط قيام او ا نسان نو تولدشد.
پيام عيسی مسيح، پيام نجات می باشد که تمام خلقت را در بر می گيرد. کلام خدا از انسان نو و خلقت تازه سخن می گويد
» کسی که در مسيح است خلقت نو است، هر آنچه کهنه بود در گذشت و اينک همه چيز نو شده است « ( دوم قرنتيان 17:5)
عيسی مسيح خداوند که بعد از مرگ بر
روی صليب و دفن شدن دو باره زنده شد، حالا نیز زنده است. او در دروازه قلب شما ايستاده است و در را می کوبد و می خواهد که داخل قلب و زندگی شما شود.در انجيل شريف نوشته شده : »من پشت در ايستاده در را می‌کوبم، اگر کسی صدای مرا بشنود و در را باز کند داخل مي‌شوم و با او نان خواهم خورد و او نيز با من.« (مکاشفه ٣: ٢٠) او می‌خواهد تمام گناهان شما را ببخشد، رابطه و مشارکت واقعی و بسيار نزديک را بين شما و خدای قدوس برقرار سازد و به شما حياتی جديد و ا بدی را ببخشد. قیام عیسی مسیح امید و اطمینان و قدرت و شادی را برای ما به ارمغان آورده است. پس ما می‌توانیم زندگی را با طرز جدید و روحیه‌ای نو ادامه بدهیم. به عیسی مسیح نگاه کنیم که در کنار ما ایستاده و ما را به نام صدا می‌کند. شما می‌توانيد در، قلب تان را بر روی عيسی مسيح باز کنيد و زندگی جاويدان را نصيب شويد. در عيد قيام مسیح، ما یکجا با شما عزيزان در اين واقعيت خوشی می کنيم که تمام ما نجات دهنده زنده یی را با خود داريم که بر تاريکی پيروز گرديد ، ما خداوندی را با خود داريم که ما را از مرگ ا بدی نجات داد و مشارکت ما را با خدا بر قرار نمود، او بر گناه و مرگ پیروز گردید.
من در اين ايام خجسته برای شما عزيزان
برکات فراوان آرزو می نمايم و نيز دعای من اين است که خداوند حقیقی با قلب شما صحبت کند و شما را برای جلال دادن نام خود مجهزتر سازد.

..........................................................................






در قسمت پایین عکسهایی از اسرائیل را مشاهده می کنید:
















..................................................................................

اعتقادات، اساسنامه و مقررات کلیسای انجیلی لوتری آزاد

الف اعتقادنامه رسولان.
ب- اعتقادنامه نیقیه.
ج- اعتراف و اعتقادنامه آتاناسیوس که مهم‌ترین عبارات این اعتقادنامه یا اعتراف‌نامه به شرح زیر می‌باشد:
۱- در مورد خدا که ذات الهی، خدای جاوید و بدون تجزیه، سه شخصیت دارد که هم‌ذات بوده و به نام پدر و پسر و روح‌القدس معروفند. ما خدای واحد را که دارای تثلیث می‌باشد و تثلیث را که دارای وحدت می‌باشد عبادت می‌نماییم. سه شخصیت تثلیث از یکدیگر متمایز هستند و هر سه شخص به یک اندازه ”خدا“ هستند و یک خدای واحد را تشکیل می‌دهند. حکمت و نیکویی خدا بی‌انتها است و خالق و نگه‌دارنده همه چیز مرئی و نامرئی است.

۲- انسانِ سقوط ‌کرده وارث گناه- انسان بعد از سقوط آدم و سرپیچی از احکام الهی، از فیض خدا محروم شده است. او با گناه و بدون اعتماد و ترس از خدا، متمایل به علائق زشت به‌دنیا می‌آید. این بیماری یا گناه ارثی، گناهی واقعی است که موجب سقوط، داوری و مرگ ابدی برای آنهایی است که به‌توسط ایمان، تعمید آب و روح‌القدس از نو متولد نشده باشند.

۳- فرزند خدا- آموزه کلمه یعنی پسر خدا که جسم شد، بطوری که عیسی مسیح، هم کاملاً طبیعت انسان و هم کاملاً طبیعت الهی داشت و این دو طبیعت بطور جداناپذیر در شخص عیسی، متحد، عجین و در آمیخته است. عیسی مسیح، خدای حقیقی و انسان حقیقی، متولدشده از مریم باکره بطور واقعی رنج دیده، مصلوب شد و مدفون گردید تا با قربانی خود، ما را با خدای پدر آشتی دهد تا نه تنها از ارث گناه آزاد شویم، بلکه از تمامی اعمال گناه‌الود انسانی رها شویم. همین عیسی به قعر مرگ فرو رفت و حقیقتاً روز سوم از مرگ بر خاست و به آسمان صعود کرد و در دست راست خدای پدر نشسته و برای همیشه بر تمامی هستی و مخلوقات سلطنت می‌کند و ایماندارانش را قدوسیت می‌بخشد و به قلبهای آنان، روح‌القدس را عطا می‌فرماید تا آنها را هدایت و راهنمایی و احیا کند تا بتوانند در مقابل شیطان و نیروهای گناه ایستادگی و دفاع کنند. همین عیسی بطور مرئی بازگشت خواهد کرد تا زندگان و مردگان را داوری کند.

۴- عادل ‌شمردگی به‌ واسطه ایمان- انسان نمی‌تواند به‌توسط تلاش و نیروی شخصی و یا اعمال و لیاقت‌های فردی برای خود کسب نجات کند و عادل شود! این نجات و عادل‌شمردگی تنها به‌توسط ایمانشان به عیسی مسیح، البته بدون اینکه سزاوار آن باشیم، به ما اهدا می‌شود (رومیان ۳ و ۴).

۵- اطاعتی نو- این ایمان موجب میوه‌ها، ثمرات یعنی اعمالی نیکو می‌گردد. داشتن این ثمرات، اراده و دستور خدا است. این اعمال را انجام نمی‌دهیم تا نزد خدا عادل شمرده شویم (چون ما به‌توسط ایمانمان و در اثر مرگ عیسی مسیح به‌منظور بخشش گناهانمان، عادل شمرده می‌شویم و بخشش گناهان داریم؛ لوقا ۷:‏۱۰)، بلکه داشتن اعمال نیکو، میوه ایمانمان است.

۶- کلیسا- این آموزه به این معنا است که کلیسای مقدس همیشه وجود خواهد داشت و کلیسا مشارکت مقدس مؤمنین است، جایی که کلام خدا در آن موعظه و تدریس می‌شود و آیین مقدس عشاء ربانی و تعمید آب در آن صورت می‌گیرد.

۷- آموزه تعمید آب- عمل تعمید جهت نجات ضروری است. شخص با ایمان و به‌توسط این عمل و به‌واسطه فیض خدا، فرزند خدا می‌گردد و روح‌القدس به شخص اهدا می‌شود.


”این آب، آب معمولی نیست، بلکه با دستور خدا و کلام او مقدس می‌شود و موجب آشتی با خدا می‌گردد. عیسی مسیح خداوندمان در متی ۲۸:‏۱۹ می‌فرماید: ”پس بروید و تمام قوم‌ها را شاگرد من سازید و ایشان را به اسم پدر و پسر و روح‌القدس غسل تعمید دهید...“ انجام این عمل طبق مرقس ۱۶:‏۱۶ موجب بخشش گناهان، نجات از مرگ و نجات از تسلط شیطان می‌شود و برای مؤمنین رستگاری و حیات جاوید به‌همراه می‌آورد. عمل تعمید آب ترسیم‌کننده این است که آدم کهته در ما هر روزه توبه کند، برای گناهان غرق شود تا این طبیعت کهنه هر چه کوچکتر شود و مسیح در ما، این طبیعت جدید، هرچه بزرگتر شود و تا با زندگی در طهارت و محبت، هر روزه بیشتر شبیه مسیح شویم (تیطوس ۳:‏۵-‏۸؛ رومیان ۶:‏۴). بچه‌ها نیز لازم است تعمید بگیرند که با این عمل، بچه‌ها به حضور خداوند منتقل شده و تحت فیض او قرار می‌گیرند. ما این آموزه را که بچه‌ها جهت رستگاری، نیاز به تعمید آب ندارند، رد می‌کنیم. والدین و کلیسا مسؤول و متعهد برای تعلیم تعمیدگرفتگان می‌باشند. هدف آموزش این است که به تعمیدگرفتگان کمک شود تا در زندگی و ایمان مسیحی رشد کنند و در مشارکت کلیسایی وارد شوند.“

از مارتین لوتر، بنیانگذار کلیسای پروتستان

۸- عشاء ربانی- اجرای این آیین در درجه اول اراده خداوند است و این شام برای مؤمنین و تعمیدیافتگان می‌باشد، و حضور واقعی خداوند برای مؤمنین شرکت‌کننده حاضر است.

”ایمان ما در شرکت در این شام مقدس بر این است که با قوات کلام، نان و شراب، تبدیل به حضور واقعی عیسی مسیح در درون ایمانداران و در کلیسا می‌شود و ما هر نوع تعلیم دیگری را در این مورد رد می‌کنیم.
برای شرکت در شام خداوند، نزد یکدیگر به گناهانتان اعتراف کنید.
چنانچه بچه‌های تعمیدگرفته ارتباط بین ایمان به مسیح و شرکت در شام خداوند را می‌دانند و اجازه والدینشان را نیز برای شرکت دارند، می‌توانند در این مشارکت سهیم باشند.
این آیین موجب بیداری، تقویت ایمان و بخشش گناهان می‌گردد. اجرای این آیین به‌توسط خادم دستگذاری‌شده انجام می‌گردد.“
.........................................................................

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر