چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
برگرفته از سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر
سعید ملکپور، در مهرماه سال ۸۷ بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان اوین به سر میبرد. وی متولد خرداد ماه ١٣٥٤، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف با سابقهی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی و یکی از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی در سال گذشته موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شد.
ملکپور در مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ایران بازداشت شد. وی از سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور کانادا به طراحی وبسایت اشتغال داشت.
این زندانی سیاسی در رابطه با پروندهی موسوم به «مضلین ۲» مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد. در اواخر سال ۸۷ گزارشی توسط گروهی که خود را از اعضای سپاه پاسداران معرفی میکرد منتشر شد. متن این اطلاعیه در خصوص متهمانی بود که عضو چندین «شبکهی فساد اینترنتی» معرفی شده بودند.
مشابه این برخورد در اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ایران تکرار شد. اینبار گزارشهایی با عنوان «نبرد سایبری سپاه پاسداران با گروههای فعال در پروژه بیثباتسازی» و بازداشت اعضای «شبکه جنگ سایبری آمریکا» منتشر شد و رسانههای دولتی نیز در این زمینه برنامههایی را پخش کردند.
نامهی زیر، توسط سعید ملکپور نوشته شده است. وی بیش از ۱۷ ماه است که در زندان اوین به سر میبرد و به خانواده وی اعلام شده است جلسه بعدی دادگاه او ۲۹ و ۳۰ فروردینماه برگزار خواهد شد.
نامه سعید ملکپور
اینجانب سعید ملکپور در تاریخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورین لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و یا نشان دادن کارت شناسایی در اطراف میدان ونک دستگیر شدم. دستگیری به صورت آدم ربایی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسایی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در یک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. یک مامور با جثه بسیار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پایین نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی میگفتند، منتقل کردند. در آنجا چندین مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شدید قرار دادند و به زور مجبورم کردند یک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانیده بودند را امضا نمایم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندین روز درد میکرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سیلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوین منتقل شدم و در یک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷ در ۲ متری قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوری و چند بار در زمانهای مشخص شده، آن هم با چشم بند امکانپذیر بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.
به مدت ۳۲۰ روز تا تاریخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها یک مهر و یک جلد قرآن، یک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاریخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومی دو – الف زندان اوین به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هیچگاه ملاقات هفتگی نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامی ملاقاتهایی که حداکثر به اندازه انگشتهای یک دست بود، صحبتها توسط یک مامور سپاه شنود میشد و ملاقاتها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگی نیز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفنها توسط کارکنان یا بازجوها شنود مستقیم میشد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانوادهام صحبتی میکردم تلفن را قطع میکردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلایلی که ذیل عنوان میکنم هیچگاه امنیت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهدید بودم.
در تاریخ ۸۸/۹/۳۰ بر دیگر به سلول انفرادی این بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوین منتقل شدم و تا تاریخ ۸۸/۱۱/۱۹ یعنی ۴۸ روز دیگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهایی به سر بردم. از آن تاریخ تا کنون در بند عمومی زندان اوین، ابتدا در بند قرنطینه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر بردهام. تا کنون بیش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلولهای انفرادی سپری شده و تا کنون هیچگاه اجازه ملاقات با وکیل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماههای ابتدایی توسط گروه پدافند سایبری سپاه تحت انواع شکنجههای روحی روانی و جسمی قرار گرفتهام که برخی از این شکنجهها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است. بخش زیادی از اقاریر من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهدید خود و خانواده ام و وعده آزادی سریع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و دیکته بازجوها انجام گرفته است.
توضیح این که اقرارها در حضور بازپرس نیز با حضور بازجوها و تهدید به وخیمتر شدن شدت شکنجهها، جهت جلوگیری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت میگرفت. گاهی هم تهدید میکردند که همسرم را دستگیر میکنند و در حضور من شکنجه میکنند. در چند ماه اول دستگیری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجویی قرار میگرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شدید همراه میشد. شکنجهها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجویی بازداشتگاه دو – الف انجام میشد.
اکثر اوقات شکنجهها به صورت گروهی انجام میگرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم میزدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آنچه توسط بازجویان دیکته میشد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان میبود. گاهی شکنجهها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجوییها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده میشد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بیهوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش میآوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالیکه نیمه چپ بدنم بیحس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بیمارستان بقیه الله انتقال یافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را میکشد.
یکی از نگهبانان قبل از من به دیدن پزشک کشیک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقیقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشیک بدون هیچگونه معاینه، آزمایش و عکس رادیوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و این را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجویز کرد. حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بیحس بود و کنترل کمی روی ماهیچههای دست و پای چپم داشتم. بنابراین به سختی راه میرفتم. علاوه بر این شکنجهها یک بار هم در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جدید یکی از بازجوها با انبردست تهدید به کشیدن دندانم کرد که منجر به شکستن یکی از دندانهایم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجههای جسمی و بدنی، در مقابل شکنجههای روحی و روانی ناچیز بود.
زندانهای طویل المدت انفرادی (بیش از یک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزیزانم، تهدیدات مکرر به دستگیری و شکنجه همسر و خانوادهام در صورت عدم همکاری، تهدید به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگیر کردن همسرم و این قبیل تهدیدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هیچ کتاب یا رسانهای دسترسی نداشتم و برای روزها با هیچ کس هم صحبت نبودم.
سخت گیریها و فشارهای روحی و روانی به من و خانوادهام تا حدی پیش رفت که پس از رحلت پدرم در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولین بازداشتگاه و دادسرای جرایم رایانهای از فوت ایشان، مرا که هیچ تماس تلفنی با خانوادهام نداشتم، از این واقعه بیخبر نگه داشتند تا این که تقریبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه یک تماس ۵ دقیقهای تلفنی با حضور و شنود مستقیم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم.
وقتی یکی از بازجوها به نام مسعود گریه و زاری مرا شاهد شد وقیحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نیز به من داده نشد. علاوه بر شکنجههای روحی و روانی، گروه بازجویی اطلاعات سپاه به طور غیرقانونی و غیرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل استنادی برای آن موجود است. همینطور حساب اینترنتی pay pal من نیز دست ایشان است که معلوم نیست چه بر سر آن آمده است. یکی دیگر از موارد شکنجه روحی، وادار کردن من به اجرای سناریوهای دیکتهشده توسط بازجویان سپاه در مقابل دوربین و فیلمبرداری اجباری از من بود. با این که تیم بازجویی به من قول داده بودند که فیلمها هیچگاه از تلویزیون پخش نخواهد شد و این فیلمها تنها جهت نمایش برای مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه برای پروژه گرداب است، چند ماه بعد متوجه شدم که فیلم ها بدون پوشش صورت بارها در ایامی که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلویزیون سراسری به نمایش در آمده است. تیم بازجویی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانوادهام، دقیقاً در ایام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها این فیلمها را پخش کرده که منجر به شدیدترین ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونهای که مادرم با دیدن تصاویر من در تلویزیون و آن اعترافات دروغین، دچار حمله قلبی گردید. برخی از مواردی که مرا مجبور به بیان آن در مقابل دوربین کرده بودند، مضحک و به دور از واقعیت بود که از نظر فنی اصلا امکانپذیر نمیباشد. برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرمافزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وبسایت خودم صحبت کنم. باید اضافه میکردم، در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرم افزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش، حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد! و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه میکردم! با این که من به بازجوها گفته بودم، چنین مسئلهای از نظر فنی امکانپذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش!
شایان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجرای سناریوهای کذایی مطابق خواست آنان در مقابل دوربین، علاوه بر تبدیل قرار بازداشت به قرار کفالت یا وثیقه و آزادی من تا زمان دادرسی، حداکثر تخفیف در کیفرخواست برایم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کیفرخواست برای من در نظر گرفته می شود و همچنین با چند برابر حساب شدن ایام حبس در سلول انفرادی، میتوانم از آزادی مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم.
این وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول های متعدد به من داده شد ولی بعد از پایان فیلم برداری هیچ کدام به اجرا نرسید. با توجه به موارد فوق، اینجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهای ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۴.۱۵.۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ و بند ۷ قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳ مجلس شورای اسلامی، در معرض انواع شکنجههای روحی و روانی قرار داشتهام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقاریر من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمایت از خانوادهام انجام گرفته است. هم اکنون ، یعنی در تاریخ ۸۸/۲۲/۱۲ بعد از گذشت بیش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکلیف بوده و تا کنون ملاقاتی با وکیل قانونی خود نداشتهام و اجازه ملاقات با ایشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لایحه دفاعیه نیاز به استخدام کارشناس رایانه مورد وثوق قوه قضاییه و همچنین دسترسی کافی به کارشناس و وکیل قانونی خود در محیطی مجهز به امکانات فنی مناسب، مانند دسترسی به اینترنت دارم.
لذا تقاضامندم یا با تبدیل قرار من به کفالت یا وثیقه موافقت گردد و یا این امکانات در زندان برایم فراهم گردد.
سعید ملک پور
................................................................................
بیماری تعداد زیادی از زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت
چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
بیماری تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عادی بدلیل آلودگی شدید آب آشامیدنی
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،آلودگی شدید آب آشامیدنی در زندان گوهردشت کرج باعث بیمار شدن تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عادی شده است.
تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عادی بدلیل آلودگیهای شدید آب در چند هفته اخیر دچار بیماریهای مختلفی شده اند.گفته می شود که در بند 4 زندان گوهردشت کرج نزدیک به 40 در صد زندانیان بیمار می باشند. زندانیان سیاسی که در اثر آلودگی آب آشامیدنی بیمار هستند عبارتند از : صالح کهندل،هود یازرلو،میثاق یزدان نژاد و رضا جوشن می باشند.آنها دچار عوارضی مانند ؛اسهال،سردرد شدید، ضعف و یک حالتی همانند آنفولانزا می باشند.
از طرفی دیگر بهداری زندان با استدلال اینکه ایام عید است و بهداری زندان تعطیل می باشد و ما فقط بیماران اورژانسی را مداوا خواهیم کرد از درمان آنها خوداری می کنند. این مسئله باعث شده است که بر شدت بیماری افزوده شود و همچنین تعداد بیشتری به این بیماری مبتلا شوند.
علیرغم اینکه چند هفته از قطع مستمر آب و آلودگی شدید آن می گذرد اما هنوز علت اصلی قطع و آلودگی آن را به زندانیان اعلام نکرده اند . گفته می شود علت اصلی، ورود آب فاضلاب به آب آشامیدنی زندانیان می باشد.
تمرکز چند برابر زندانیان در هر بند خطر گسترش این بیماری و تبدیل شدن آن به یک تهدید جدی علیه جان زندانیان وجود دارد.
آلودگی شدید و قطع مستمر آب در تمامی بندهای زندان گوهردشت کرج باعث شده که نه تنها امکان نوشیدن آب را از زندانیان تا حد زیادی سلب کند بلکه امکانات اولیه بهداشتی را از آنها بگیرد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ناچار کردن زندانیان بی دفاع برای نوشیدن آب آلوده که تا به حال منجر به بیماری تعداد زیادی از آنها شده را به عنوان یک عمل غیر انسانی محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
04 فروردین 1389 برابر با 24 مارس 2010
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
خانواده بن لادن در ایران در جستجوی پناهندگی به یک کشور دیگر
چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
رادیو فرانسه: یک پسر اسامه بن لادن، رهبر القاعده، از کشورهای دنیا بویژه قطر وامارات متحده عربی خواسته است تا افراد خانواده او را که در ایران تحت نظارت بسر می برند، در خاک خود بپذیرند. بگفته او، ایران حاضر است در صورتیکه یک کشور دیگر از خانواده وی استقبال کند، آنان را آزاد کند
در یک اعلامیه که روز سه شنبه گذشته از جانب عمر، یکی از پسران بن لادن و همسرش منتشر شد، آمده است که نزدیک به بیست تن از افراد خانواده بن لادن از سال 2001 بدینسو در ایران تحت نظارت خانگی هستند.
در ماههای گذشته ، یک دختر و یک پسر بن لادن ایران را ترک کردند و نزد مادر شان به سوریه رفتند.
عمر پسر بن لادن و همسر بریتانیایی او، زینه، در اعلامیه خود گفته اند " دولت ایران نمیداند بقیه خواهران و برادران" را که نویسندگان اعلامیه " قربانیان بیگناه " توصیف کرده اند، بکجا بفرستد.
در بخشی از این اعلامیه گفته شده است:" ما از هر کشور دنیا، بویژه از قطر یا امارات متحده عربی، میخواهیم لطف کرده و به آنان کمک کنند."
خبرگزاری فرانسه می گوید اسامی 23 تن از اعضای خانواده بن لادن که از هنگام فرار خود از افغانستان در سال 2001، در یک مجتمع مسکونی در تهران زندگی می کنند در اعلامیه ذکر شده است.
چهار پسر بن لادن، عثمان ( 27 ساله)، سعاد ( 30 ساله)، محمد( 25 ساله) و حمزه ( 19 ساله) و یک دختر بن لادن، فاطمه( 24 ساله)، به همراهی همسران و 21 فزرند خود در این مجتمع زندگی می کنند.
بگفته زینه، عروس بن لادن، شمار وابستگان خانواده بن لادن در مجتمع به بیشتر از سی نفر می رسد.
عمر، فرزند بن لادن در اعلامیه تاکید می کند که علیرغم اتهامات وارده از جانب شماری از نزدیکان خانواده او و یا اعلامیه های شبکه القاعده، با خانواده او رفتار مناسبی در اقامتگاه تحت نظارت آنان صورت گرفته است. با این حال، اعلامیه می گوید آنان بغیر از یک پست تلویزیون و یا بیرون رفتن های استنثایی و تحت مراقبت، هیچ وسیله ای برای ارتباط با بیرون ندارند.
اعلامیه برعلاوه روی این نکته تاکید می کند که " هیچیک از خواهران و برادران"، به گروه القاعده علاقمندی ندارند" و از جنگ و خشونت بیزار اند. آنها میخواهند زندگی عادی داشته باشند و در صلح بسر ببرند."
...............................................................................آمريکا نسبت به سفر آمریکاییانِ ایرانی تبار به ایران هشدار داد
چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
صدای آمریکا: وزارت امور خارجه آمریکا با صدور بیانیه ای در روز سه شنبه اعلام کرد شهروندان آمریکایی که تابعیت ایرانی دارند، ممکن است پس از سفر به ایران، برای خروج از این کشور دچار مشکل شوند يا حین اقامتشان در ایران دستگیر شوند و یا مورد آزار و اذیت قرار بگیرند.
در بیانیه وزارت امور خارجه آمریکا آمده است که از سال ۲۰۰۹ مقامات ایرانی از خروج شماری از آمریکاییانِ ایرانی تبار از جمله عده ای از خبرنگاران که به دلایل شخصی و یا حرفه ای به ایران سفر کرده بودند، جلوگیری کرده اند؛ که این امر گاه ماه ها به طول انجاميده است.
رکسانا صابری، خبرنگار، و عشا مؤمنی، دانشجو، از جمله آمریکاییان ایرانی تبار در چند سال اخير بوده اند که خروج آنان از ایران با مشکل مواجه شده بود.
خبرگزاری پاسداران: نوه رفسنجانی با ابراز ندامت آزاد شد
چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
خبرگزاری حکومتی فارس: دادستان تهران گفت: حسن لاهوتی ضمن ابراز ندامت از اقدامات ارتکابی و با پذیرش تودیع وثیقه 73 میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
عباس جعفری دولتآبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران با اشاره به دستگیری حسن لاهوتی فرزند فائزه هاشمی رفسنجانی گفت: لاهوتی بامداد روز یکشنبه به موجب دستور قضایی و به اتهام ارتکاب برخی جرائم امنیتی در فرودگاه امام خمینی (ره) دستگیر شده بود که عصر امروز دوشنبه پس از انجام پارهای تحقیقات توسط بازپرس، ابراز ندامت و پشیمانی از اقدامات ارتکابی و با پذیرش تودیع وثیقه 73 میلیون تومانی به دستور بازپرس و تأیید دادستان تهران از زندان آزاد شد.
دادستان تهران تصریح کرد: پرونده اتهامی حسن لاهوتی با تکمیل تحقیقات به دادگاه نیز ارسال خواهد شد.
................................................................................سال ۲۰۰۹، سال رکورد کشتن روزنامهنگاران بود
چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
رادیو آلمان: به گزارش سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی وابسته به سازمان ملل (یونسکو) در سال گذشتهی میلادی ۷۷ روزنامهنگار در سراسر جهان به قتل رسیدهاند. این تعداد روزنامهنگار قربانی در یک سال، تاکنون بیسابقه بوده است. در نوامبر سال گذشته فقط بر اثر یک حملهی مسلحانه در فیلیپین ۳۰ روزنامهنگار کشته شدند. در این کشور ۷ روزنامهنگار دیگر نیز به قتل رسیدند و بدین ترتیب فیلیپین در فهرست کشورهای پرخطر برای روزنامهنگاران، رتبهی نخست را کسب کرده است. عراق در ردهی دوم قرار دارد.
...............................................................................
پروانه اسانلو: همسرم با بیماری و رنج در حال تحمل زندان است
چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران (رهانا): منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۶ برای اجرای حکم ۵ سال زندان خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۸۷ بر خلاف اصل تفکیک زندانیان که سازمان زندانها را ملزم میکند زندانیان را بر اساس «نوع اتهام و جرم، سن و…» نگهداری کنند، به زندان رجاییشهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد.
طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماریهایاش صادر کردهاند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است.
در طی روزهای گذشته برای چندمین بار یک زندانی با چاقو در زندان رجاییشهر به منصور اسانلو حمله کرد. پروانه اسانلو در توضیح این ماجرا به رهانا میگوید: «در بندی که آقای اسانلو هست، زندانیانی هستند که داروهای زیاد مصرف میکنند، اختلالات روانی دارند، از نظر روحی وضعیت مناسبی ندارند، قاتلانی هستند که به جرم قتل در زندان هستند و روحیهی پرخاشگری دارند و به بقیه زندانیها پرخاش میکنند.
از طرف دیگر یک سری مسائل داخل خود بند وجود دارد، آقای اسانلو و برخی زندانیان طرفدار نظم و انضباط در زندان هستند، هستند کسانی که این نظم و آرامش را دوست ندارند. حالا من وارد جزئیات نمیشوم و خلاصه میگویم که آنها میخواهند محیط زندان دارای نظم نباشد. آقای اسانلو هم در بین زندانیان به نظم و انضباط شهره هستند و آنها اینچنین وضعی را نمیخواهند.
یکی از زندانیان که همسرش را به قتل رسانده و به همین جرم در زندان است در تاریخ سوم اسفند به وی در زندان با چاقو حمله میکند که زندانیان دیگر وساطت میکنند و اجازه نمیدهند اتفاقی برای همسرم بیافتد.»
این مساله چندین بار تکرار شده است و مسئولین زندان هیچ تلاشی برای عدم تکرار این حادثه نکردهاند. پروانه اسانلو میگوید: «ما به شدت نگران سلامت جانی منصور اسانلو هستیم. در روزهای قبل مسئولین زندان قول داده بودند که آن دو زندانی را که این رفتارها را میکنند به بند دیگر زندان منتقل کنند که به نامهای سیدمحمد حسینی و محمد برخی هستند. یکی از آنها همان کسی است که سال گذشته هم به آقای اسانلو با چاقو حمله کرده بود. اما هنوز این اتفاق نیفتاده، مسئولین زندان رجاییشهر قول داده بودند که با انتقال آنها وضعیت بند را بهتر کنند.»
تکرار این حادثه و عدم واکنش مثبت مسئولین زندانی رجاییشهر و اصرار بر نگهداری منصور اسانلو در زندان اوین این شائبه را ایجاد کرده که این مساله از پیش طراحی شده و به قصد آسیب به وی اتفاق میافتد. همسر وی در این مورد به رهانا گفت: «نمیدانم چه بگویم در این زمینه، ولی مشکلاتی که زندانیان در آنجا دارند، فشارها بر روی آنها، شلوغ بودن بند، فشار عصبی و این قبیل مسائل باعث میشود تحریک بشوند و این مسائل به هر حال اتفاق بیافتد.
یکی از مسائل شلوغی و ازدحام فروشگاه بود که در حال حاضر مسئولین زندان وضعیت آن را بهتر کردند، اما عمده نگرانی ما ،هنوز، بودن آن زندانیان روانی و مشکلدار است که آقای اسانلو را در زندان تهدید می کنند. همین امروز که آقای اسانلو از زندان تماس گرفت از او پرسیدم که آنها را منتقل کردهاند یا نه؟ که گفت نه هنوز اینجا هستند. به او گفتم که کاری کند تا آنها را از آنجا ببرند که او گفت کاری از دستم بر نمیآید، مسئولین زندان گفتهاند که میبرند و هنوز کاری نکردهاند.»
در مورد انتقال و بازگرداندن اسانلو به زندان اوین همسر وی میگوید: «ما بارها و بارها این مساله را گوشزد کردهایم و به آن اعتراض داشتیم، ولی هیچ ترتیب اثری ندادهاند. اگر ایشان در جایی نگهداری بشوند که مناسب با اتهامشان باشد، ما دست کم نگرانی در این مورد نخواهم داشت که کسی به وی با چاقو حمله کند.»
وضعیت جسمی این فعال کارگری در زندان بسیار وخیم است و محیط زندان و عدم رسیدهگی پزشکی مناسب وضعیت او را دو چندان سخت کرده است، اما تا کنون با وجود این بیماریها از اعطای مرخصی استعلاجی به وی خودداری شده است. پروانه اسانلو در مورد وضعیت بیماری همسرش توضیح میدهد که: «با توجه به اینکه ایشان قلبشان را عمل کردهاند، نباید استرس داشته باشند و باید از تغذیه خوبی برخوردار باشند و فشار عصبی نداشته باشد. همچنین به خاطر بیمار پوستی که دارند، باید در آفتاب باشد و نور ببیند. آقای اسانلو دیسک کمر هم دارد که خیلی موجب آزارش میشوند. طفلک دارد همهی این بیماریها را با رنج در زندان تحمل میکند.
ما همچنان به دنبال اجرای دستور پزشکی قانونی هستیم، با اینکه عدم تحمل کیفر را برای او صادر کردهاند، اما تا کنون خبری از آزادی و مرخصی برای او نبوده است.»
مشخص نیست که چرا دستور عدم تحمل کیفر منصور اسانلو اجرا نمیشود و چه کسانی جلوی این مساله را میگیرند. همسر اسانلو قوهی قضاییه را مسئول این موضوع می داند و میگوید: «با قاضی پرونده هم بر سر اینکه عدم تحمل کیفر صادر شده صحبت کردیم، ولی ایشان میگویند باید از جاهای بالاتر دستور بیاید. همین چند روز پیش برای این موضوع به دادگاه مراجعه کردم که قاضی پرونده گفت ما برای وزارت اطلاعات این مساله را فرستادهایم و منتظر جواب استعلام از آنها هستیم که هنوز جواب این استعلام نیامده است.
از زمانی که چشم ایشان سه مرحله جراحی شد ما پیگیر این مساله هستیم، مخصوصا اینکه چشم ایشان الان بسیار حساس است و با کوچکترین ضربهای آسیب میبیند، دکترهای زندان هم ایشان را معاینه کرده و این نظر را از زمانی که مساله دیسک کمرش را دیدند، تایید کردند، ما هم از بیرون پیگیر هستیم ولی به نتیجهای نرسیدیم. نمیدانم کی بیاد منتظر به نتیجه رسیدن مسائلی باشیم که جزو حقوق انسانی آقای اسانلو است.»
اقدامات تنبیهی اروپا علیه پخش پارازیت ماهواره ای
چهارشنبه، 4 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 24 March
رادیو آلمان: ارسال پارازیت و اخلال در برنامهی شبکههای فارسیزبان غربی همچنان با انتفاد مقامهای اروپایی همراه است. بعضی از کشورهای اتحادیهی اروپا از جمله ایتالیا، از این پس اقدامهای تنبیهی در قبال این وضع را منتفی نمیدانند.
روز دوشنبه ( ۲۲ مارس / ۲ فروردین) در مقر پارلمان اتحادیهی اروپا، وزیران امور خارجه این اتحادیه برای اقدامهای هماهنگ در برابر ارسال پارازیت روی شبکههای فارسی زبان بی بی سی، صدای آلمان و صدای آمریکا به توافق رسیدند.
بنا بر گزارش شبکهی اول آلمان، ایران بخشی از فناوریهای لازم برای شنود، انسداد اینترنت، ایجاد پارازیت و بازرسی و دیدهبانی اینترنتی را از شرکتهای مستقر در بعضی کشورهای اروپایی دریافت کرده است.
آغاز مقابله
اکنون اتحادیهی اروپا پس از ارسال پارازیت روی دو شبکهی فارسیزبان بی بی سی و صدای آلمان که هزینهی آنها از محل مالیاتهای عمومی در این کشورها تأمین میشود، تا حد زیادی دریافته که بعضی از فناوریهای ارسال شده از این اتحادیه چه امکانهایی برای ایجاد محدودیت در گردش آزاد اطلاعات به شریکهای تجاریای مانند ایران میدهند.
هفتههاست که ایران برنامههای رادیویی و تلویزیونی شبکهی دویچه وله (صدای آلمان) را که از راه ماهوارهی "یوتلست" برای ایران پخش میشوند، با ارسال پارازیت، در این کشور، از دسترس خارج کرده است.
این شبکه برنامههای تلویزیونی خود را از راه همین ماهواره برای کشورهای اروپا، خاورمیانه و خاور نزدیک میفرستد. برنامهی رادیویی بخش فارسی صدای آلمان نیز از بن با همین ماهواره برای ایران پخش میشود.
ارسال پارازیت بر روی ماهوارهها زمانی به اوج خود میرسد که حکومت ایران در داخل با راهپیماییها و اعتراضهای خیابانی مردم روبهرو میشود و نمیخواهد تصویری از آنها در خارج پخش شود.
موضع وزارت خارجهی آلمان
ورنر هویر، معاون وزیر امور خارجهی آلمان از حزب لیبرالها، در گفتوگو با صدای آلمان دربارهی ارسال پارازیتها از سوی ایران میگوید:« ما میدانیم که برنامههای سازمانهای خبری و مجموعههای رسانهای بینالمللی خاصی در این کشور مسدود میشوند و این رفتار ایران پذیرفتنی نیست.»
به گزارش تلویزیون دویچهوله، هر چند تمام اعضای اتحادیهی اروپا قصد تحریمهای تنبیهی علیه ارسال پارازیت از سوی ایران را ندارند؛ اما بعضی از آنها از این پس این احتمال را منتفی نمیدانند و قصد مقابله با آن را دارند.
فرانکو فراتینی، وزیر امور خارجهی ایتالیا نیز در همین راستا، دربارهی واکنش اتحادیه در برابر بعضی از فناوریهایی که کاربردهای مشابهی در ایران دارند، به صدای آلمان گفت: « حتا در حال حاضر نیز برای جلوگیری از رفتارهایی مانند ارسال پارازیت، ممنوعیتهایی برای ارسال فناوریهای حساس به ایران وجود دارند.»
پیشتر در ماه اکتبر سال گذشته، نمایندگان پنج حزب گوناگون آلمان در پارلمان اروپا در گفتوگو با بخش فارسی صدای آلمان از مخالفت خود با ارسال برخی از فناوریهای حساس به ایران سخن گفتند. آنها از جمله به فناوریهایی اشاره کردند که در بازرسی و دیدهبانی اینترنتی و شنودهایی به کار میروند که به حقوق شهروندی آسیب میرسانند.
................................................................................
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر