شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، هزاران نفر از کارگران و مردم تهران در مقابل وزارت کار مراسم گرامی روز جهانی کارگر را با شعار مرگ بر دیکتاتور آغاز کردند.
روز شنبه از ساعت 16:00 به وقت تهران هزاران نفر از کارگران و مردم تهران از چند جهت به سوی وزارت کار در حال حرکت هستند. حوالی ساعت 17:30 تعدادی از کارگران و مردم در خیابان جیحون اقدام به سر دادن شعارهای مرگ بر دیکاتور نمودند که با یورش و حشیانه گارد ویزه مواجه شدند. همزمام با آنها ماشینها اقدام به بوق زدن ممتد نمودند.هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شود.
نیروهای سرکوبگر گارد ویژه، نیروی انتظامی ،سپاه پاسداران، لباس شخصیها و بسیجی ها منطقه را به صورت پاداگان در آورده اند.امام مردم بصورت دسته های چند صد نفره در آنجا حضور دارند. نیروهای موتور سوار گارد ویژه و لباس شخصیها در حال گشت زدن و ایجاد رعب و وحشت هستند.
اما کارگران و مردم به اقدامات سرکوبگرانه آنها توجهی ندارند و قصد برگزاری گسترده این مراسم را دارند فضا منطقه بسیار متشج می باشد.
ظهر امروز تعدادی از کارگران در مقابل مجلس تجمع کرده بودند که با یورش و حشیانه گارد ویژه مواجه شدند و در گیری شدید بین آنها و کارگران ایجاد شد که منجر به شعار دادن کارگان علیه دیکتاتوری حاکم شد.
11 اردیبهشت 1389 برابر با اول ماه می 2012
......................................................................................
روز كارگر – تظاهرات در خيابان انفلابشنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
گزارش دریافتی: تهران – 11 ارديبهشت – ساعت 1530 – يك جمعيت 4000 نفره از مردم تهران و كارگران محروم ، در خيابان انقلاب از سمت خيابان فردوسي به سمت مصدق در حال راهپيمايي با شعار «دانشجو ، كارگر اتحاد اتحاد » ميباشند .
......................................................................................
هزاران نفر از کارگران قزوین روز کارگر را گرامی داشتند
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،هزاران نفر از کارگران قزوین برای گرامیداشت روز جهانی کارگر تجمع کردند و علیه اخراج کارگران و سایر مشکلات کارگری دست به اعتراض زدند.
روز شنبه 11 اردیبهشت از حوالی ساعت 09:00 صبح هزاران نفر از کارگران قزوین در ورزشگاه یادگار امام تجمع کردند و روز جهانی کارگر را گرامی داشتند. نمایندگان کارگران طی سخنرانیهای خود خواستار پایان دادن به قرار دادهای موقت و رسمی شدن کارگران،حق بیمه،و سایر مشکلات کارگری شدند. در این راستا کارگران اقدام به دادن شعارهایی علیه شرایط فاجعه بار کارگران سر دادند. این تجمع تا ساعت 13:00 ادامه داشت.
همچنین از صبح امروز نیروهای سرکوبگر در نقاط مختلف شهر قزوین مستقر شدند که از جمله آنها چهار راه و میادین شهر بود .آنها با خودروها و ماتورهای خود در سطح شهر گشت می زدند.حضور نیروها سرکوبگر در سطح شهر بی سابقه گزارش شده است.
11 اردیبهشت 1389 برابر با اول ماه می 2012
.....................................................................................
پشت صحنه زندگی زنان كارگر
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
ایلنا: چه فكر ميكنيم هميشه درباره زنان كارگر، زناني كه دستهاشان پينه بسته و اشك چشمهاشان خشك شده، اما با غرور سر را بالا نگه ميدارند و نان بازوي خودشان را ميخورند.
يازدهم ارديبهشت ماه، روز جهاني كارگر است. چقدر در اين روز زنان كارگر ديده ميشوند، زناني كه با كفشهاي تنگشان ميدوند تا آينده فرزندانشان را روشن كنند. ايكاش دست كم در اين روز از كنار كارگراني كه در ايستگاه اتوبوس ميبينيم، زني كه در رستوران ميزمان را پاك ميكند، دختري كه براي نظافت به خانهمان ميآيد، بيتفاوت رد نشويم.
ايكاش دست كم در اين روز با يك لبخند در را بر روي مستخدم اداره باز كنيم، اي كاش در اين روز آن زن را به ياد بياوريم كه میگفت: «از كودكي هيچكس مرا نميخواست، پدر و مادرم كه مردند، آواره خانه اين و آن شدم، همه ميگفتند اگر پسر بود ميشد برايش كاري كرد، اما دختر نميخواهم».
زني كه از فرط بيكسي در شانزده سالگي ازدواج ميكند و از مرد معتادش جدا نميشود كه سايه مرد بالاي سرش باشد، زني كه شب و روز سبزي پاك ميكند تا كودكانش به مدرسه بروند و از مردش كتك نخورد، زني كه ميگفت: تا پيش از اين كه حامله شوم، نان خشك جمع ميكردم و آب ميزدم و ميخوردم؛ حامله كه شدم براي بچهام شير ميخوردم، بچه كه به دنيا آمد بزرگ كه شد، و بچه بعدي هم؛ روزي بس كه از كارهاي يك روزه و دستفروشي، كلافه شده بودم، چند بسته سبزي خريدم، تميزشان كردم و به يك مدرسه دخترانه بردم و به معلمها فروختم بستهاي 200 تومان، مدتها بود كه غذاي گرم نخورده بوديم. شب با چند تخممرغ و گوجهفرنگي خانه رفتم، شام كه درست ميكردم، اشك ميريختم، سفره گذاشتم و به بچههايم گفتم «بياييد غذا بخوريد»، خوشحالي بچههايم دور سفره باعث شد كه اشكم تا صبح قطع نشود.
زن اين كار را ادامه داد، آنقدر كه مشتريهاي ثابت پيدا كرد و حالا نزديك به چهار سال است اين حرفهاش شده است، روزي يكي از مشتريانش به او و فرزندانش هديهاي ميدهد، زن تعريف ميكند: هديه را كه باز كردم يك دست كامل لباس نو بود، مانتو، شلوار، روسري، حتي جوراب و براي بچههايم هم همينطور، به جاي اينكه لباسها را ببينم يا بپوشمشان لباسها را بغل كرده و ميبوييدمشان ، آخر من هرگز عطر لباس نو را حس نكرده بودم، اولين بار بود در زندگيم، كه اصلا لباس نو ميديدم.
زن حالا توانسته بود فرش و يخچال دست دوم بخرد، اما چادرش را كنار ميزند و جاي دندانهاي نداشتهاش را نشانم ميدهد: ميگويد، براي خانهاي سبزي بردم كه از پلههايش افتادم و چهار دندان با هم رفت، حتي نميتوانم به برگرداندن دندانهايم فكر كنم، آنچه درميآورم، گرچه آنقدر است كه ديگر براي سير كردن فرزندانم در گوشه خيابان دنبال نان خشك نگردم اما، آنقدر هم نيست كه براي درست كردن دندانهایم حرامش كنم.
از او ميگذرم، از زني كه بعد از چهار سال سبزي پاك كردن دستانش به رنگ گل سبزي در آمده بود و بوي سبز ميداد. هرگز به اين فكر نكرده بودم كه ممكن است چه كسي پشت سبزيهاي تميز و خرد و خشك شده باشد كه توي ماهيتابه، جلز و ولز ميكند و من با خيال راحت يك تخممرغ در آنها ميشكنم و دلم خوش است كه غذا درست كردهام. هرگز به اين فكر نكرده بودم كه وقتي در يخچال را باز ميكنم و يك قاشق بزرگ پياز داغ آماده برميدارم و خالياش ميكنم ته قابلمه، اشك چشم زني برايش خشك شده است، زني كه پسرش معلول است و شوهرش جانباز شيميايياي كه پروندهاش سوخته و هزينههاي درمانش از اشك چشم و بوي دائمي پياز داغ تامين ميشود.
هرگز به اين فكر نكرده بودم كه وقتي خسته به خانه ميآيم و جنازهام روي فرش ميافتد و خستگيام را فرش ميخورد، زني پشت دار قالي آنقدر شانه زده كه صداي شانه زدن، موسيقي متن زندگياش شده، زني كه از شوهر كراكياش جدا شده اما هنوز بعد از ده سال تنها بودن كسي نميداند كه همسر ندارد، كفشهاي مردانه هميشه پشت در دهان همسايهها را ميبندد كه مرد در خانه است و اين زن بيكس نيست. ده سال پيش خانههاي مردم را تميز ميكرد، بدترين روز زندگياش وقتي بود كه پيرمردي كه دو سال پرستارش بود مرد.
حالا بايد چه ميكرد، دوباره به خانههاي مردم بازگشت، اما اين بار خيري در راهش قرار ميگيرد، تا بتواند هنري را كه از چهار سالگي داشته اما به خاطر نداشتن سرمايه نتوانسته دنبالش كند، با سرمايه او آغاز كند. حالا حتي شاگرداني دارد كه قاليبافي را يادشان ميدهد، دختركاني كه در ابتداي جوانياند و فكر ميكنند: شايد روزي اين هنر به دردشان بخورد.
به هر گوشه زندگيمان كه نگاه كنيم كارگراني زحمتكش راحتي ما را فراهم ميكنند، كه بسياريشان زنان كارگراند كه نه تنها ناديده گرفته ميشوند، بلكه بسيار هم مورد اجحاف قرار ميگيرند. در محيطهاي كار مردانه و در جامعهاي مردانهتر، زني كه مسئول حراست يك شركت بزرگ نيمهدولتي است، ميگويد: تمام همكارهايم مرد هستند و ميدانند كه من مطلقهام. آنقدر نگاهها سنگين است و پيشنهادهای كريه كه مرتب در بخشهاي مختلف شركت جابجا ميشدم، حالا چند سالي است كه در حراست ماندهام، اما جرات ندارم جواب سلام همكاري را بدهم، چرا كه مرد است و من هم بيشوهر. از طرفي ديگر اگر پا به پاي مردان كار كني حتي بهتر از آن، هرگز ارتقاي سمت پيدا نميكني، آخر مردها آنقدر هستند كه نوبت تو نرسد و از آن بدتر كارفرما آنقدر ترسو است كه از عكسالعمل ديگران پس از ارتقا دادن به يك زن بترسد.
زني كه در يك كارخانه داروسازي كار ميكرد و كمي باسوادتر از ديگران بود و سرپرست خانوار، ميگفت: در كارخانه با كسي مشكل ندارم، حتي كارخانه ما مهدكودك هم دارد. مشكل من كه شايد مشكل خيليهاي ديگر هم باشد، قوانيني است كه از سوي وزارت كار مرتب تغيير ميكند و حالا هم همه نگران قانون كاهش ساعت كاري زنان هستيم، قانوني كه احتمالا همه ما را بيكار ميكند. طبيعي است كارفرمايي كه ميتواند مردي را استخدام كند كه دو ساعت از من بيشتر كار ميكند قرارداد مرا تمديد نميكند و حق هم دارد. من هم جاي او بودم همين كار را ميكردم، چرا بايد با يك مبلغ پول دو ساعت كمتر، كار دريافت كند.
همه ما در زندگي دغدغههايي داريم، اما شايد هميشه چنين دغدغههايي را تنها در فيلمها ميديديم. با اين زنان كه حرف ميزني و اشكهايي را كه ميبيني و قدرتي را كه حس ميكني، باورت ميشود كه چقدر از قافله عقبي و چقدر كور در زندگيات غرقي و چنان خودت را ميبيني كه وقتي زني در فرقوني سبزيهاي مرتب و دسته كرده را ميفروشد، بي اينكه به زن بگويي، خسته نباشيد، ميگويي، به چه سبزياي!!
.......................................................................................
تجمع اعتراضی کارگران در مقابل اداره کار تبریز
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"،صدها نفر از کارگران و مردم در مقابل اداره کار شهر تبریز تجمع کردندو ضمن گرامیداشت روز جهانی روز کارگر علیه اخراجهای گسترده ،بیکاری و فقر اعتراض کردند.
روز شنبه 11 اردیبهشت ماه صدها نفر از کارگران و مردم تبریز در مقابل اداره کار تبریز در خیابان خمینی ،نیمه راه –راه آهن برای گرامی داشت روز جهانی کارگر تجمع کردند. کارگران علیه اخراجهای گسترده،بیکاری و فقر اعتراض می کردند.
این تجمع از حوالی ساعت 11:00 صبح آغاز شده است و تا لحظه ارسال گزارش صدها نفر در آن شرکت دارندو هر لحظه بر تعداد شرکت کنندگان افزوده می شود.مراسم گرامیداشت روز جهانی کارگر علیرغم حضور گسترده نیروهای سرکوبگر همچنان ادامه دارد.
نیروهای سرکوبگر انتظامی ،سپاه پاسداران،بسیج و لباس شخصی در منطقه حضور گسترده ای دارند. بنابه گفته شاهدان عینی بیش از 40 خودروی نیروهای سرکوبگر در آنجا مستقر شده اند. همچنین تعداد زیادی از نیروهای موتور سوار که باتون بدست هستند در منطقه در حال گشت زدن هستند.مامورین لباس شخصی وزارت اطلاعات و سپاه پاسدارن حضور گسترده ای دارند
11 اردیبهشت 1389 برابر با اول ماه می 2012
.....................................................................................
تجمع کارگران در خیابان نواب به خشونت کشیده شد
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
گزارش دریافتی: تجمع کارگران در خیابان نواب به خشونت کشیده شد. در خیابان نواب تجمع آرام کارگران چندین کارخانه که به دعوت تشکلهای کارگری صورت گرفته بود و تعداد آنها چشمگیر بود با دخالت نیروهای امنیتی بخصوص لباس شخصیها به درگیری کشیده شد . در این میان تعدادی از کارگران مجروح شدند که حال یکی از آنان وخیم گزارش شده . هم اکنون ( ساعت 14 ) بلندگوهای خودروهای امنیتی ضد شورش که تاکنون در اعتراضات خیابانی گذشته دیده نشده بودند مشغول تذکر به جمعیت کارگری برای ترک خیابان نواب هستند و به تعداد نیروهای امنیتی در خیابان هر لحظه افزوده میشود .
.......................................................................................
روز کارگر؛ تجمع اعتراضی کارگران در شیراز
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
وبلاگ nasabonline.blogspot
کارگران در شیراز به مناسبت روز کارگر،تجمع اعتراضی برپا کردند. این تجمع در مقابل استانداری فارس در خیابان آزادی شیراز در حال برگزاری است. تجمع کنندگان با در دست داشتن پلاکاردهایی تاکید کرده بودند که اخراج کارگران، آن ها را به "سرنوشت سیاه" دچار می کند. همچنین در پلاکارد دیگری نوشته شده بود:"کارگر،روز بیکاریت مبارک،تا حق خود را نگیریم از پا نمی نشینیم". یکی از کارگران حاضر در این تجمع گفت که حدود چند ماه است از مجتمع صنعتی گوشت فارس اخراج شده و هفت ماه است که حقوق نگرفته است. این کارگر که نام خود را اعلام نکرد، تاکید کرد بیش از دو ماه است که مجتمع صنعتی گوشت فارس به دلیل خصوصی سازی تعطیل شده و نزدیک به 1200 کارگر این واحد صنعتی از کار بیکار شده اند. کارگران این واحد صنعتی 22 فروردین گذشته و پنجم اردیبهشت نیز مقابل دفتر مجتمع صنعتی گوشت تجمع کرده بودند.
....................................................................
روز کارگر؛ آماده باش نيروهای انتظامی در تهران
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
وبلاگ احترام آزادی: تهران، اول ماه مه، هم اکنون در میدان انقلاب، تقاطع خیابان های انقلاب و جمال زاده، داخل و اطراف مقرّ راهنمایی و راننده گی واقع در تقاطع خیابان های آزادی و رودکی (سلسبیل)، حوالی وزارت کار (واقع در خیابان آزادی، تقاطع خیابان بهبودی) و داخل محوّطه ی آن تجمّع گسترده و آماده باش کامل نیرو های انتظامی عادی و یگان ویژه به چشم می خورَد. نکته ی قابل توجّه آن است که حتّا روی پل عابر پیاده به روی وزارت کار هم چند پلیس ایستاده است.
....................................................................................
مشهد؛ صدور حکم محرومیت از تحصیل برای دانشجویان
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
صدور حکم محرومیت از تحصیل برای 10 تن از دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد
در موج سوم برخورد با دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد و در آستانه خرداد ماه 15 تن از دانشجویان منتقد دانشگاه آزاد مشهد با احکام سنگین کمیته انضباطی این دانشگاه روبرو شدند.
به گزارش دانشجونیوز، برای 5 نفر از این دانشجویان حکم تذکر کتبی و درج در پرونده صادر شده است ، اما برای بیش از 10 تن دیگر احکام محرومیت از تحصیل به مد یک و دو نیمسال صادر شده است. پیش از این نیز طی دو مرحله برای بیش از 40 دانشجوی این دانشگاه احکام سنگین محرومیت از تحصیل صادر شده بود.
همچنین گفتنی است ، در روزهای گذشته نهاد های امنیتی شهر مشهد بارها فعالان دانشجویی دانشگاه های مختلف مشهد را احضار و بازجویی کرده اند. در همین راستا در دو هفته گذشته نهاد های امنیتی شهر مشهد فعالان دانشجویی دانشگاه آزاد مشهد و خانواده های آنها را به صورت تلفنی تهدید به بازداشت در صورت ادامه فعالیت دانشجویی نموده اند.
شایان ذکر است در پی حمله وحشیانه نیروهای انصار در روزهای 10 و 11 دیماه سال گذشته به دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد ، بیش از 210 دانشجو این انشگاه بازداشت شدند که هم اکنون دادگاه برخی از این فعالان دانشجویی در حال برگزاری است.
فشار های اخیر بر دانشجویان دانشگاه های مشهد با توجه به نزدیک شدن به خرداد ماه و احتمال بروز تجمعات دانشجویی در این ماه ها ، ارزیابی می شود.
....................................................................................,
کارگران زير خط فقر له می شوند
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
روزنامه مردمسالاری: در خبرها آمده است که سنديکاي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني تهران و حومه، سنديکاي کارگران - شرکت نيشکر هفت تپه، اتحاديه آزاد کارگران ايران و انجمن صنفي کارگران برق و فلز کار کرمانشاه، طوماري اعتراضي را به امضاي هزاران کارگر رساندند و خواستار تعيين حداقل دستمزد يک ميليون توماني براي کارگران ايران شدند.
اين اعتراض حتي پيش از آن صورت گرفت که براساس آمار بانک مرکزي، خط فقر مطلق براي يک خانواده 5 نفره در تهران، حداقل 700 هزار تومان اعلام شد.
يک کارگر کارخانه نخ ريسي معتقد است که دستمزد 303هزار تومان، شرم آورترين دستمزدي است که امکان دارد به يک مزدبگير داده شود.
او معتقد است: حداقل دستمزد بايد بالاتر از خط فقر باشد. او مي گويد: کشور ما کشور فقيري نيست که اکثريت جمعيت آن زيرخط فقر زندگي کنند. ما با داشتن منابع طبيعي، نفت و مکان هاي گردشگري فراوان بايد در زمره افرادي باشيم که از رفاه اجتماعي برخوردارند. اين در حاليست که طبقه کارگر در ايران همواره طبقه اي محروم و زحمتکش بوده که هيچ گاه صدايش به جايي نرسيد و همواره در تعيين دستمزدها ناديده گرفته شده است.
بهروز کارگري که به تازگي بيکار شده مي گويد: پس از پايان تعطيلا ت نوروز براي بستن قرار داد سرکار رفتم اما اعلا م کردند که کار فرما، به دليل مشکلا ت مالي عده اي از کارگران را اخراج کرده که البته اسم مودبانه اش تعديل کردن است اما معناي اصلي اش اخراج است.
او مي گويد: بيکاري تجربه تلخ يک کارگر است که بارها براي من اتفاق افتاده و زندگيم را به هم ريخته است.
بهروز معقتد است با بيکار شدن هر کارگر، خانواده او نيز دچار تزلزل مي شود، چرا که مساله اقتصادي، مساله اي نيست که بتوان در زندگي خانوادگي از آن چشم پوشي کرد.
بهروز در ادامه با تاسف مي گويد: ما با حداقل دستمزدها مشکل داشتيم و بعد از تعطيلات با کلي غرغر به سرکار رفتيم; غافل از اين که همان 303 هزار تومان هم ديگر گيرمان نميآيد و از اين به بعد بايد در آشفته بازار کار، به دنبال کار جديد باشيم تا زن و بچه مان از گرسنگي نميرند و صاحب خانه اسباب و اثاثيه مان را داخل خيابان نريزد.
.......................................................................
یکی از بازداشتیهای عاشورا به سه سال حبس محکوم شد
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
سایت کلمه: ابوالفضل قاسمی از بازداشتی های روز عاشورا به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
ابولفضل قاسمی که فوق لیسانس خود را در رشته حقوق عمومی از دانشگاه علامه گرفته و در حال حاضر کاآرموز وکالت است، ظهر عاشورا در میدان انقلاب دستگیر و به زندان اوین منتقل می شود.
به گزارش خبرنگار «تا آزادی زندانیان سبز» چندی پیش قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب او را به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام،تبانی و اجتماع به قصد برهم زدن امنیت ملی و توهین به رهبری به تحمل سه سال حبس محکوم کرد و پرونده اش در مرحله تجدید نظر قرار دارد.
هم اکنون ابوالفضل قاسمی در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
......................................................................................
روز کارگر، نقطه وصل جزیره های اعتراض
شنبه، 11 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 01 May
منصور امان
در میان موجی از پُشتیبانی و اعلام همبستگی اقشار دیگر اجتماعی و نیز بر نوک توجه همگانی، امروز جلو داران سیل مُعترض کار و معیشت در سراسر کشور، در هر جا که بتوانند، آرایش خواهند گرفت تا وضعیت فوق العاده ای که ولی فقیه و باند او تحت آن حُکومت می کُنند را به گونه خطرناکی عُمق ببخشند.
امروز وقتی کارگران برای اعتراض به وضعیت کار و زیست و بیان مُطالبات شان به خیابان می روند یا تجمُع می کُنند، حُکومتی را در برابر خود خواهند یافت که نه برای دور کردن مُقتدرانه آنها از "سُفره نفت" بلکه، به قصد زبونانه ی دفاع از "خیمه نظام" به میدان آمده است.
امروز و اینک هر مُطالبه برآورده نشده صنفی، هر ریالی که از کف مُزدبگیران ربوده می شود، آماج اعتراضی که برمی انگیزد را در خود نهُفته دارد. جُنبش اجتماعی در جریان مُبارزه پُر شور خود در ماه های اخیر، نظام استبدادی – مذهبی و نماد آن، شخص خامنه ای را به مثابه سرچشمه ی بیداد نشان کرده و سدهای سیاسی و تابوهای ساختگی و ریاکارانه برای جلوگیری از انگُشت نهادن بر زخم را بی پروا به کنار زده است.
آقای خامنه ای و حُکومت اش به مُخاطب اصلی خواسته هایی که طبقه کارگر و مُزدبگیر مطرح می کُند، تبدیل شُده اند. به لُطف لگد مال شُدن بر کف خیابان، ولی فقیه و شُرکا نه اشباحی با حُضور نامحسوس بر فراز ستم اقتصادی، بر فراز گُرسنگی و بیکاری که تجسُم زنده آن انگاشته می شوند. از این رو نه فقط امروز، 11 اردیبهشت که آقای خامنه ای گردهماییهای کارگران را ممنوع اعلام کرده است بلکه، او هیچ زمان دیگری هم به حال خود مُفید نمی داند که کارگران دست بر چراغ خواسته های خود بمالند و جن ولی فقیه را حاضر کنند.
شدت هراس حُکومت از این امر هنگامی بهتر آشکار می شود که به جمع شدن بساط یک دُکاندار همیشگی در سر فصلهای کارگری و انتقال آن به پُشت جبهه توجُه گردد. در سال جاری، حُکومت از خدمات تشکُل دست ساز خود به نام "خانه کارگر" که از آن برای خاک پاشی به چشم کارگران، دادن پُز بین المللی و محملی برای سرکوب تشکُلهای مُستقل کارگری استفاده می کرد، چشم پوشی کرده است. حُکومت با این اقدام اعتراف کرده است که زیر فشار انرژی مُتراکم شده اعتراضی، سوپاپ اطمینان سُنتی آن برای کانالیزه کردن حرکت کارگران به کُلی بی خاصیت شده است.
اما مُهمترین و پُر دامنه ترین دستاورد 11 اُردیبهشت 89، به جریان اُفتادن عملی پروسه جوش خوردن جزیره های اعتراض در جامعه به یکدیگر است. تمرکُز ذهنی کوشندگان جُنبش اجتماعی به این مُهم، می تواند نشانه اُمید بخشی از درک ضرورت آن در گُسترش مُبارزه انگاشته شود.
.....................................................................
يکى از کارگران زحمتکش، ۱۰ماه بدون ملاقات در زندان
آدينه، 10 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Friday 30 April
يکى از کارگران زحمتکش که در خرداد ماه سال ۸۸دستگير شده بعد از ده ماه از دستگيرى هنوز بلاتکليف و بدون ملاقات مىباشد. ايوب قنبرپوريان، ۲۰ ساله و اهل يکى از روستاهاى کوهدشت لرستان که در تهران بهعنوان کارگر ساختمان مشغول به کار بوده است بعد از دستگيرى مدتى را در بند دو الف سپاه پاسداران زير شکنجه قرار داشت و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوين به همراه بسيارى ديگر از زندانيان سياسى در بلاتکليفى بهسر مىبرد و تا بهحال طى اين ده ماه هيچگونه ملاقاتى با خانوادهاش نداشته است، وى سرپرست خانوادهاش مىباشد و بر همين اساس درطى ماههاى گذشته خانوادهاش با مشکلات مالى فراوان دست به گريبان بودهاند.
......................................................................................
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر